سرمه اندیشه

  • خانه 
  • عمومی  

قرآن چگونه معضل بي معنايي امروز غرب را حل مي كند؟

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي

دانشمندان هر حوزه فكري با گرايش هاي مختلف هر يك در تلاشند تا براي زندگي انسان معنايي بيابند تا حيات آدمي و تلاش ها و رنج ها و سختي هايش در سايه چنين معنايي، موجه بنمايد. خود كشي هايي كه در ميان جوانان مشاهده مي شود عموما از احساس پوچي و بي معنايي زندگي ناشي مي شود. به همين دليل مي توان گفت مهم ترين رسالت اديان الهي ترسيم يك حوزه معنايي براي زندگي آدمي است تا در سايه آن تمامي حركات و افعال انسان هدفمند گردد. آلبرت انيشتين درباره نقش دين در معنا دهي به زندگي مى‏ گفت: «مذهبى بودن به معناى يافتن پاسخ به سؤال «معناى زندگى چيست؟» مى ‏باشد»
در واقع اين دين است كه نقش اصلي را در ارائه معنا به زندگي انسان ايفا مي كند. سنگينى حس بى‏ معنايى براى متديّن و بى‏ دين قابل درك است. به همين ضرورت دانشمندان - اعم از دين‏دار و بى‏ دين - به رهايى انسان‏ها از اين حس بي معنايي مى ‏انديشند و پيشنهاد ارائه مى‏ دهند تا به زندگى شور و نشاط منطقى بدهند. آنان كه دين ندارند در تلاشند تا معنايي قراردادي براي زندگي تصوير كنند و در اين راه به گونه هاي مختلف سخن گفته اند. برخي معنا را در مبارزه و تلاش؛ برخي ديگر در علم جويي و برخي نيز در دل بستگي به عشق و قدرت ترسيم كرده اند. اما خداباوران قدم فراتر نهاده و معناي زندگي را در وجود خود انسان مي جويند.
اما دراين ميان قرآن كريم در باب معناى زندگى پيشنهادى ارائه مى‏ دهد كه درواقع همان نظريه بى‏ پيرايه و تحريف نشده اديان توحيدى است كه بر هدفدارى كيهان و تقاضاى سرشت انسان تكيه دارد. يكي از فيلسوفان غربي(جان هيك) خوش بينى كيهانى در اسلام را مستند به اين داده ‏هاى قرآنى مى‏ داند كه در اول هر سوره كلمات «به نام خداى بخشنده مهربان» تكرار شده و نام‏ هاى نودونه گانه خداوند مشتمل است بر: حب، احسان، لطف، رحمت، بخشش، گذشت، جود، شفقت، ولى، غفار، وهاب، رزاق، صبور، كريم، ودود، محيى، عفو، رحيم، هادى و اين كه خداوند همه گناهان را مى ‏آمرزد و اراده او تحقق خواهد يافت. جان هيك معتقد است واقعيت زندگى پس از مرگ و مواجهه با خداى بخشنده اما عادل، امروز در اسلام در قياس با يهوديت يا مسيحيت كه هر دوى آنها عميقاً از روشنگرى اروپايى تأثير پذيرفته ‏اند، نيرومندتر است» در واقع در تمام اديان نسبت به معناى كل حيات، نوعى همانندى وجود دارد؛ ولى امتياز اسلام در اين است كه هم اكنون به صورت عينى و ملموس مشغول ايفاى چنين نقشى در زندگى مسلمانان است.
قرآن كريم با ترسيم اهداف اصلي حيات دنيوي، انسان را از معضل بي معنايي و پوچي نجات داده و او را به مسير اصلي كه هدف خلقت او بوده رهنمون مي شود:
1. هدفمندي جهان خلقت
در تصور قرآن نظام كيهانى در خدمت انسان است تا در پرتو ارتباط با خدا به كمال مطلوب و سعادت جاودانه برسد، اين كه آفرينش آسمان‏ها و زمين و هر آنچه در آن هاست، هدفمند صورت گرفته است، در جاى جاى قرآن به چشم مى ‏خورد و غايت‏مندى و حكيمانه بودن آفرينش آنها مورد تأكيد قرار مى‏ گيرد. در اين رابطه مطالعه دو آيه زير به عنوان نمونه كافى مى‏ نمايد كه مى‏ گويد:
«إن فى خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لايآت لأولى الألباب الذين يذكرون اللَّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السموات و الأرض ربنّا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» بى‏ شك در آفرينش آسمانهاو زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏ هايى براى خردمندان است، همانا كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد مى‏ كنند و در مورد آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى ‏گويند): پروردگارا! اين‏ها را بيهوده نيافريده ‏اى! منزهى تو. ما را از عذاب آتش مصون دار.[1]
در آيه ديگر مي فرمايد: «اللَّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره و لتبتغوا من فضله لعلكم تشكرون و سخّر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه إن فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» خداوند همان كسى است كه دريا را مسخّر شما كرد تا كشتى‏ ها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد. او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخت، در اين نشانه‏ هايى است براى كسانى كه مى‏ انديشند.[2]
2.رسيدن به قرب الهي و مقام يقين
قرآن به انسان مى‏ آموزد كه با جديت در پى دست يابى به «صراط مستقيم» و «سبيل اللَّه» باشد. هدف رسيدن يا نزديك شدن به مقصد و غايت اساسي زندگي است كه قرآن آنرا قرب الهي و لقاءالله مي نامد. هنگامى كه كارى با ياد خدا انجام داده مى‏ شود، انسان در حال عبادت است. عبادتي كه هدف خلقت جن و انسان شناخته شده است: «و ما خلقت الجّن و الانس الاّ ليعبدون» من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند.[3] مقصود اين آيه بيان هدف نهايى آفرينش انسان نيست تا با راه بودن و پل بودن عبوديت و عبادت ناسازگار باشد، چه آنكه براساس آيه «واعبد ربّك حتىّ يأتيك اليقين»[4]، عبادت مقدمه براى هدف والاترى كه يقين نام دارد مى‏ باشد.
3. زنده شدن انسان در پرتو دين
هدف ديگري كه قرآن كريم براي زندگي انسان تصوير مي كند، احياى انسان مى‏ باشد كه با شروع عمل به هدايت آسمانى، آغاز مى‏ گردد: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»«آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مى‏ رود همانند كسى است كه در تاريكي ها باشد و از آن خارج نگردد.[5]
«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خداو پيامبر را اجابت كنيد هنگامى فرامى‏ خوانند به چيزى كه به شما زندگى مى‏ دهد.[6]
4. وجود معاد
از نظرقرآن انسانى كه از اسارت اهداف خيالى و پندارى و جهل رهايى يافته است، وقتى به مطالعه هستى و هويت اشاره ‏اى آن، مى‏ پردازد؛ حكمت و هدفمندى را در پهنه آن مشاهده مى ‏كند و ايمان پيدا مى‏ كند به اين حقيقت كه اگر معادى و رستگارى جاودانى در كار نمى ‏بود اين همه سرمايه‏ گذارى براى انسان بيهوده مى‏ نمود و خداوند منزه است از هستى دهى بيهوده:
«و يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذاباطلا سبحانك فقنا عذاب النار» و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى‏ گويند) پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده‏ اى! منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش مصون دار.[7]
«أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم الينا لاترجعون» آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ ايم و به سوى ما باز نمى ‏گرديد.[8]
خردمندان پاكيزه سرشت با مطالعه حتمى پى مى‏ برند كه در حقيقت اين قيامت و بازگشت به خداست كه توجيه كننده خلقت اين عالم است. دين و خرد با هم به انسان توصيه دارد كه براساس احتمال معاد عمل كند. براساس برهان شرطبندى پاسكال (رياضى دان، فيزيك دان، و متكلم فرانسوى 1662 - 1623 م) «وجود خدا، حقانيت آموزه‏ هايى چون معاد اگر هم قابل اثبات يقينى نباشد، يگانه گزينه پذيرفتنى است! چرا كه براى پرهيز از زيان احتمالى الحاد كه به مراتب بالاتر از سود يقينى آن است، چاره ‏اى جز ايمان با سلوك مؤمنانه نيست.«
اين گونه ‏اى از استدلال پيش از همه، در سخنان معصومان مطرح شده است. رواياتى در اين باب از امام على عليه السلام و امام صادق عليه السلام و امام رضاعليه السلام در خور مطالعه مى ‏باشد. امام رضاعليه السلام خطاب به زنديقى فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ما و شما همسان خواهيم بود و نماز، روزه، زكات، و اقرار ما زيانى به ما نخواهد داشت و اگر سخن ما درست از آب درآمد، شما هلاك شده ‏ايد و ما نجات يافته ‏ايم.»[9]
فهم معناي زندگي و رسيدن به معنا و آرامش:
وقتى كه خداوند هدف زندگى شناخته شد و رفتار براساس ياد و خواست او انجام پذيرفت، زندگى دلپذير مى‏ شود و آرامش روح انسان را نوازش مى‏ دهد.
«و يهدى اليه من أناب الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكراللَّه ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب» (رعد /27-28) (خدا) هر كس را كه بازگردد، به سوى خودش هدايت مى‏ كند، آنها كسانى هستند كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏كند.
آرامش روحى هديه ارزشمندى است كه خداوند به بنده ‏اش ارزانى مى‏ دارد و پاسدار آن است، حتى راضى نمى‏ شود كه وحشت هنگام مرگ، آن را به هم زند، از اين رو، اين نداى روح بخش الهى گوش بنده در حال جان دادن را، نوازش مى ‏دهد و براى ابد آرامش روحى وى را تأمين مى‏ كند:
«يا ايّتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى»تو اى روح آرامش يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم قدم گذار.[10]
بنابراين قرآن كريم با بيان هدفمندي جهان خلقت و ارتباط آن با جهاني ديگر و ترسيم هدف مهم و اصلي حيات بشري كه لقاء الله است، معنا بخش زندگى انسان و جلودار او در مسير بى انتهاى تكامل مى ‏باشد.[11]
پي نوشت:
[1] .آل عمران، 190
[2] . جاثيه،12-13
[3] .ذاريات،56
[4] .حجر،99
[5] .انعام،122
[6] . انفال،24
[7] .آل عمران،191
[8] .مومنون،115
[9] . وان كان القول قولكم…ألسنا و اياكم شرعاً سواء، لايضرنا ماصلينا و صمنا و زكينا و أقررنا… و ان كان القول قولنا.. قد هلكتم و نجونا
[10] .فجر،27-30
[11]. قرآن و معناي زندگي ، سيد ابراهيم سجادي، پژوهشهاي قرآني، دوره 12، ش45، بهار 1385، ص10-47؛ براي مطالعه بيشتر رك: فلسفه و هدف زندگي، علامه محمد تقي جعفري، تهران، انتشارات قدياني،

 نظر دهید »

قرآن چگونه معضل بي معنايي امروز غرب را حل مي كند؟

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي

دانشمندان هر حوزه فكري با گرايش هاي مختلف هر يك در تلاشند تا براي زندگي انسان معنايي بيابند تا حيات آدمي و تلاش ها و رنج ها و سختي هايش در سايه چنين معنايي، موجه بنمايد. خود كشي هايي كه در ميان جوانان مشاهده مي شود عموما از احساس پوچي و بي معنايي زندگي ناشي مي شود. به همين دليل مي توان گفت مهم ترين رسالت اديان الهي ترسيم يك حوزه معنايي براي زندگي آدمي است تا در سايه آن تمامي حركات و افعال انسان هدفمند گردد. آلبرت انيشتين درباره نقش دين در معنا دهي به زندگي مى‏ گفت: «مذهبى بودن به معناى يافتن پاسخ به سؤال «معناى زندگى چيست؟» مى ‏باشد»
در واقع اين دين است كه نقش اصلي را در ارائه معنا به زندگي انسان ايفا مي كند. سنگينى حس بى‏ معنايى براى متديّن و بى‏ دين قابل درك است. به همين ضرورت دانشمندان - اعم از دين‏دار و بى‏ دين - به رهايى انسان‏ها از اين حس بي معنايي مى ‏انديشند و پيشنهاد ارائه مى‏ دهند تا به زندگى شور و نشاط منطقى بدهند. آنان كه دين ندارند در تلاشند تا معنايي قراردادي براي زندگي تصوير كنند و در اين راه به گونه هاي مختلف سخن گفته اند. برخي معنا را در مبارزه و تلاش؛ برخي ديگر در علم جويي و برخي نيز در دل بستگي به عشق و قدرت ترسيم كرده اند. اما خداباوران قدم فراتر نهاده و معناي زندگي را در وجود خود انسان مي جويند.
اما دراين ميان قرآن كريم در باب معناى زندگى پيشنهادى ارائه مى‏ دهد كه درواقع همان نظريه بى‏ پيرايه و تحريف نشده اديان توحيدى است كه بر هدفدارى كيهان و تقاضاى سرشت انسان تكيه دارد. يكي از فيلسوفان غربي(جان هيك) خوش بينى كيهانى در اسلام را مستند به اين داده ‏هاى قرآنى مى‏ داند كه در اول هر سوره كلمات «به نام خداى بخشنده مهربان» تكرار شده و نام‏ هاى نودونه گانه خداوند مشتمل است بر: حب، احسان، لطف، رحمت، بخشش، گذشت، جود، شفقت، ولى، غفار، وهاب، رزاق، صبور، كريم، ودود، محيى، عفو، رحيم، هادى و اين كه خداوند همه گناهان را مى ‏آمرزد و اراده او تحقق خواهد يافت. جان هيك معتقد است واقعيت زندگى پس از مرگ و مواجهه با خداى بخشنده اما عادل، امروز در اسلام در قياس با يهوديت يا مسيحيت كه هر دوى آنها عميقاً از روشنگرى اروپايى تأثير پذيرفته ‏اند، نيرومندتر است» در واقع در تمام اديان نسبت به معناى كل حيات، نوعى همانندى وجود دارد؛ ولى امتياز اسلام در اين است كه هم اكنون به صورت عينى و ملموس مشغول ايفاى چنين نقشى در زندگى مسلمانان است.
قرآن كريم با ترسيم اهداف اصلي حيات دنيوي، انسان را از معضل بي معنايي و پوچي نجات داده و او را به مسير اصلي كه هدف خلقت او بوده رهنمون مي شود:
1. هدفمندي جهان خلقت
در تصور قرآن نظام كيهانى در خدمت انسان است تا در پرتو ارتباط با خدا به كمال مطلوب و سعادت جاودانه برسد، اين كه آفرينش آسمان‏ها و زمين و هر آنچه در آن هاست، هدفمند صورت گرفته است، در جاى جاى قرآن به چشم مى ‏خورد و غايت‏مندى و حكيمانه بودن آفرينش آنها مورد تأكيد قرار مى‏ گيرد. در اين رابطه مطالعه دو آيه زير به عنوان نمونه كافى مى‏ نمايد كه مى‏ گويد:
«إن فى خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لايآت لأولى الألباب الذين يذكرون اللَّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السموات و الأرض ربنّا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» بى‏ شك در آفرينش آسمانهاو زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏ هايى براى خردمندان است، همانا كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد مى‏ كنند و در مورد آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى ‏گويند): پروردگارا! اين‏ها را بيهوده نيافريده ‏اى! منزهى تو. ما را از عذاب آتش مصون دار.[1]
در آيه ديگر مي فرمايد: «اللَّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره و لتبتغوا من فضله لعلكم تشكرون و سخّر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه إن فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» خداوند همان كسى است كه دريا را مسخّر شما كرد تا كشتى‏ ها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد. او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخت، در اين نشانه‏ هايى است براى كسانى كه مى‏ انديشند.[2]
2.رسيدن به قرب الهي و مقام يقين
قرآن به انسان مى‏ آموزد كه با جديت در پى دست يابى به «صراط مستقيم» و «سبيل اللَّه» باشد. هدف رسيدن يا نزديك شدن به مقصد و غايت اساسي زندگي است كه قرآن آنرا قرب الهي و لقاءالله مي نامد. هنگامى كه كارى با ياد خدا انجام داده مى‏ شود، انسان در حال عبادت است. عبادتي كه هدف خلقت جن و انسان شناخته شده است: «و ما خلقت الجّن و الانس الاّ ليعبدون» من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند.[3] مقصود اين آيه بيان هدف نهايى آفرينش انسان نيست تا با راه بودن و پل بودن عبوديت و عبادت ناسازگار باشد، چه آنكه براساس آيه «واعبد ربّك حتىّ يأتيك اليقين»[4]، عبادت مقدمه براى هدف والاترى كه يقين نام دارد مى‏ باشد.
3. زنده شدن انسان در پرتو دين
هدف ديگري كه قرآن كريم براي زندگي انسان تصوير مي كند، احياى انسان مى‏ باشد كه با شروع عمل به هدايت آسمانى، آغاز مى‏ گردد: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»«آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مى‏ رود همانند كسى است كه در تاريكي ها باشد و از آن خارج نگردد.[5]
«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خداو پيامبر را اجابت كنيد هنگامى فرامى‏ خوانند به چيزى كه به شما زندگى مى‏ دهد.[6]
4. وجود معاد
از نظرقرآن انسانى كه از اسارت اهداف خيالى و پندارى و جهل رهايى يافته است، وقتى به مطالعه هستى و هويت اشاره ‏اى آن، مى‏ پردازد؛ حكمت و هدفمندى را در پهنه آن مشاهده مى ‏كند و ايمان پيدا مى‏ كند به اين حقيقت كه اگر معادى و رستگارى جاودانى در كار نمى ‏بود اين همه سرمايه‏ گذارى براى انسان بيهوده مى‏ نمود و خداوند منزه است از هستى دهى بيهوده:
«و يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذاباطلا سبحانك فقنا عذاب النار» و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى‏ گويند) پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده‏ اى! منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش مصون دار.[7]
«أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم الينا لاترجعون» آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ ايم و به سوى ما باز نمى ‏گرديد.[8]
خردمندان پاكيزه سرشت با مطالعه حتمى پى مى‏ برند كه در حقيقت اين قيامت و بازگشت به خداست كه توجيه كننده خلقت اين عالم است. دين و خرد با هم به انسان توصيه دارد كه براساس احتمال معاد عمل كند. براساس برهان شرطبندى پاسكال (رياضى دان، فيزيك دان، و متكلم فرانسوى 1662 - 1623 م) «وجود خدا، حقانيت آموزه‏ هايى چون معاد اگر هم قابل اثبات يقينى نباشد، يگانه گزينه پذيرفتنى است! چرا كه براى پرهيز از زيان احتمالى الحاد كه به مراتب بالاتر از سود يقينى آن است، چاره ‏اى جز ايمان با سلوك مؤمنانه نيست.«
اين گونه ‏اى از استدلال پيش از همه، در سخنان معصومان مطرح شده است. رواياتى در اين باب از امام على عليه السلام و امام صادق عليه السلام و امام رضاعليه السلام در خور مطالعه مى ‏باشد. امام رضاعليه السلام خطاب به زنديقى فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ما و شما همسان خواهيم بود و نماز، روزه، زكات، و اقرار ما زيانى به ما نخواهد داشت و اگر سخن ما درست از آب درآمد، شما هلاك شده ‏ايد و ما نجات يافته ‏ايم.»[9]
فهم معناي زندگي و رسيدن به معنا و آرامش:
وقتى كه خداوند هدف زندگى شناخته شد و رفتار براساس ياد و خواست او انجام پذيرفت، زندگى دلپذير مى‏ شود و آرامش روح انسان را نوازش مى‏ دهد.
«و يهدى اليه من أناب الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكراللَّه ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب» (رعد /27-28) (خدا) هر كس را كه بازگردد، به سوى خودش هدايت مى‏ كند، آنها كسانى هستند كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏كند.
آرامش روحى هديه ارزشمندى است كه خداوند به بنده ‏اش ارزانى مى‏ دارد و پاسدار آن است، حتى راضى نمى‏ شود كه وحشت هنگام مرگ، آن را به هم زند، از اين رو، اين نداى روح بخش الهى گوش بنده در حال جان دادن را، نوازش مى ‏دهد و براى ابد آرامش روحى وى را تأمين مى‏ كند:
«يا ايّتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى»تو اى روح آرامش يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم قدم گذار.[10]
بنابراين قرآن كريم با بيان هدفمندي جهان خلقت و ارتباط آن با جهاني ديگر و ترسيم هدف مهم و اصلي حيات بشري كه لقاء الله است، معنا بخش زندگى انسان و جلودار او در مسير بى انتهاى تكامل مى ‏باشد.[11]
پي نوشت:
[1] .آل عمران، 190
[2] . جاثيه،12-13
[3] .ذاريات،56
[4] .حجر،99
[5] .انعام،122
[6] . انفال،24
[7] .آل عمران،191
[8] .مومنون،115
[9] . وان كان القول قولكم…ألسنا و اياكم شرعاً سواء، لايضرنا ماصلينا و صمنا و زكينا و أقررنا… و ان كان القول قولنا.. قد هلكتم و نجونا
[10] .فجر،27-30
[11]. قرآن و معناي زندگي ، سيد ابراهيم سجادي، پژوهشهاي قرآني، دوره 12، ش45، بهار 1385، ص10-47؛ براي مطالعه بيشتر رك: فلسفه و هدف زندگي، علامه محمد تقي جعفري، تهران، انتشارات قدياني،

 نظر دهید »

قرآن چگونه معضل بي معنايي امروز غرب را حل مي كند؟

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي

دانشمندان هر حوزه فكري با گرايش هاي مختلف هر يك در تلاشند تا براي زندگي انسان معنايي بيابند تا حيات آدمي و تلاش ها و رنج ها و سختي هايش در سايه چنين معنايي، موجه بنمايد. خود كشي هايي كه در ميان جوانان مشاهده مي شود عموما از احساس پوچي و بي معنايي زندگي ناشي مي شود. به همين دليل مي توان گفت مهم ترين رسالت اديان الهي ترسيم يك حوزه معنايي براي زندگي آدمي است تا در سايه آن تمامي حركات و افعال انسان هدفمند گردد. آلبرت انيشتين درباره نقش دين در معنا دهي به زندگي مى‏ گفت: «مذهبى بودن به معناى يافتن پاسخ به سؤال «معناى زندگى چيست؟» مى ‏باشد»
در واقع اين دين است كه نقش اصلي را در ارائه معنا به زندگي انسان ايفا مي كند. سنگينى حس بى‏ معنايى براى متديّن و بى‏ دين قابل درك است. به همين ضرورت دانشمندان - اعم از دين‏دار و بى‏ دين - به رهايى انسان‏ها از اين حس بي معنايي مى ‏انديشند و پيشنهاد ارائه مى‏ دهند تا به زندگى شور و نشاط منطقى بدهند. آنان كه دين ندارند در تلاشند تا معنايي قراردادي براي زندگي تصوير كنند و در اين راه به گونه هاي مختلف سخن گفته اند. برخي معنا را در مبارزه و تلاش؛ برخي ديگر در علم جويي و برخي نيز در دل بستگي به عشق و قدرت ترسيم كرده اند. اما خداباوران قدم فراتر نهاده و معناي زندگي را در وجود خود انسان مي جويند.
اما دراين ميان قرآن كريم در باب معناى زندگى پيشنهادى ارائه مى‏ دهد كه درواقع همان نظريه بى‏ پيرايه و تحريف نشده اديان توحيدى است كه بر هدفدارى كيهان و تقاضاى سرشت انسان تكيه دارد. يكي از فيلسوفان غربي(جان هيك) خوش بينى كيهانى در اسلام را مستند به اين داده ‏هاى قرآنى مى‏ داند كه در اول هر سوره كلمات «به نام خداى بخشنده مهربان» تكرار شده و نام‏ هاى نودونه گانه خداوند مشتمل است بر: حب، احسان، لطف، رحمت، بخشش، گذشت، جود، شفقت، ولى، غفار، وهاب، رزاق، صبور، كريم، ودود، محيى، عفو، رحيم، هادى و اين كه خداوند همه گناهان را مى ‏آمرزد و اراده او تحقق خواهد يافت. جان هيك معتقد است واقعيت زندگى پس از مرگ و مواجهه با خداى بخشنده اما عادل، امروز در اسلام در قياس با يهوديت يا مسيحيت كه هر دوى آنها عميقاً از روشنگرى اروپايى تأثير پذيرفته ‏اند، نيرومندتر است» در واقع در تمام اديان نسبت به معناى كل حيات، نوعى همانندى وجود دارد؛ ولى امتياز اسلام در اين است كه هم اكنون به صورت عينى و ملموس مشغول ايفاى چنين نقشى در زندگى مسلمانان است.
قرآن كريم با ترسيم اهداف اصلي حيات دنيوي، انسان را از معضل بي معنايي و پوچي نجات داده و او را به مسير اصلي كه هدف خلقت او بوده رهنمون مي شود:
1. هدفمندي جهان خلقت
در تصور قرآن نظام كيهانى در خدمت انسان است تا در پرتو ارتباط با خدا به كمال مطلوب و سعادت جاودانه برسد، اين كه آفرينش آسمان‏ها و زمين و هر آنچه در آن هاست، هدفمند صورت گرفته است، در جاى جاى قرآن به چشم مى ‏خورد و غايت‏مندى و حكيمانه بودن آفرينش آنها مورد تأكيد قرار مى‏ گيرد. در اين رابطه مطالعه دو آيه زير به عنوان نمونه كافى مى‏ نمايد كه مى‏ گويد:
«إن فى خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لايآت لأولى الألباب الذين يذكرون اللَّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السموات و الأرض ربنّا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» بى‏ شك در آفرينش آسمانهاو زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏ هايى براى خردمندان است، همانا كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد مى‏ كنند و در مورد آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى ‏گويند): پروردگارا! اين‏ها را بيهوده نيافريده ‏اى! منزهى تو. ما را از عذاب آتش مصون دار.[1]
در آيه ديگر مي فرمايد: «اللَّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره و لتبتغوا من فضله لعلكم تشكرون و سخّر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه إن فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» خداوند همان كسى است كه دريا را مسخّر شما كرد تا كشتى‏ ها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد. او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخت، در اين نشانه‏ هايى است براى كسانى كه مى‏ انديشند.[2]
2.رسيدن به قرب الهي و مقام يقين
قرآن به انسان مى‏ آموزد كه با جديت در پى دست يابى به «صراط مستقيم» و «سبيل اللَّه» باشد. هدف رسيدن يا نزديك شدن به مقصد و غايت اساسي زندگي است كه قرآن آنرا قرب الهي و لقاءالله مي نامد. هنگامى كه كارى با ياد خدا انجام داده مى‏ شود، انسان در حال عبادت است. عبادتي كه هدف خلقت جن و انسان شناخته شده است: «و ما خلقت الجّن و الانس الاّ ليعبدون» من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند.[3] مقصود اين آيه بيان هدف نهايى آفرينش انسان نيست تا با راه بودن و پل بودن عبوديت و عبادت ناسازگار باشد، چه آنكه براساس آيه «واعبد ربّك حتىّ يأتيك اليقين»[4]، عبادت مقدمه براى هدف والاترى كه يقين نام دارد مى‏ باشد.
3. زنده شدن انسان در پرتو دين
هدف ديگري كه قرآن كريم براي زندگي انسان تصوير مي كند، احياى انسان مى‏ باشد كه با شروع عمل به هدايت آسمانى، آغاز مى‏ گردد: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»«آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مى‏ رود همانند كسى است كه در تاريكي ها باشد و از آن خارج نگردد.[5]
«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خداو پيامبر را اجابت كنيد هنگامى فرامى‏ خوانند به چيزى كه به شما زندگى مى‏ دهد.[6]
4. وجود معاد
از نظرقرآن انسانى كه از اسارت اهداف خيالى و پندارى و جهل رهايى يافته است، وقتى به مطالعه هستى و هويت اشاره ‏اى آن، مى‏ پردازد؛ حكمت و هدفمندى را در پهنه آن مشاهده مى ‏كند و ايمان پيدا مى‏ كند به اين حقيقت كه اگر معادى و رستگارى جاودانى در كار نمى ‏بود اين همه سرمايه‏ گذارى براى انسان بيهوده مى‏ نمود و خداوند منزه است از هستى دهى بيهوده:
«و يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذاباطلا سبحانك فقنا عذاب النار» و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى‏ گويند) پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده‏ اى! منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش مصون دار.[7]
«أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم الينا لاترجعون» آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ ايم و به سوى ما باز نمى ‏گرديد.[8]
خردمندان پاكيزه سرشت با مطالعه حتمى پى مى‏ برند كه در حقيقت اين قيامت و بازگشت به خداست كه توجيه كننده خلقت اين عالم است. دين و خرد با هم به انسان توصيه دارد كه براساس احتمال معاد عمل كند. براساس برهان شرطبندى پاسكال (رياضى دان، فيزيك دان، و متكلم فرانسوى 1662 - 1623 م) «وجود خدا، حقانيت آموزه‏ هايى چون معاد اگر هم قابل اثبات يقينى نباشد، يگانه گزينه پذيرفتنى است! چرا كه براى پرهيز از زيان احتمالى الحاد كه به مراتب بالاتر از سود يقينى آن است، چاره ‏اى جز ايمان با سلوك مؤمنانه نيست.«
اين گونه ‏اى از استدلال پيش از همه، در سخنان معصومان مطرح شده است. رواياتى در اين باب از امام على عليه السلام و امام صادق عليه السلام و امام رضاعليه السلام در خور مطالعه مى ‏باشد. امام رضاعليه السلام خطاب به زنديقى فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ما و شما همسان خواهيم بود و نماز، روزه، زكات، و اقرار ما زيانى به ما نخواهد داشت و اگر سخن ما درست از آب درآمد، شما هلاك شده ‏ايد و ما نجات يافته ‏ايم.»[9]
فهم معناي زندگي و رسيدن به معنا و آرامش:
وقتى كه خداوند هدف زندگى شناخته شد و رفتار براساس ياد و خواست او انجام پذيرفت، زندگى دلپذير مى‏ شود و آرامش روح انسان را نوازش مى‏ دهد.
«و يهدى اليه من أناب الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكراللَّه ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب» (رعد /27-28) (خدا) هر كس را كه بازگردد، به سوى خودش هدايت مى‏ كند، آنها كسانى هستند كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏كند.
آرامش روحى هديه ارزشمندى است كه خداوند به بنده ‏اش ارزانى مى‏ دارد و پاسدار آن است، حتى راضى نمى‏ شود كه وحشت هنگام مرگ، آن را به هم زند، از اين رو، اين نداى روح بخش الهى گوش بنده در حال جان دادن را، نوازش مى ‏دهد و براى ابد آرامش روحى وى را تأمين مى‏ كند:
«يا ايّتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى»تو اى روح آرامش يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم قدم گذار.[10]
بنابراين قرآن كريم با بيان هدفمندي جهان خلقت و ارتباط آن با جهاني ديگر و ترسيم هدف مهم و اصلي حيات بشري كه لقاء الله است، معنا بخش زندگى انسان و جلودار او در مسير بى انتهاى تكامل مى ‏باشد.[11]
پي نوشت:
[1] .آل عمران، 190
[2] . جاثيه،12-13
[3] .ذاريات،56
[4] .حجر،99
[5] .انعام،122
[6] . انفال،24
[7] .آل عمران،191
[8] .مومنون،115
[9] . وان كان القول قولكم…ألسنا و اياكم شرعاً سواء، لايضرنا ماصلينا و صمنا و زكينا و أقررنا… و ان كان القول قولنا.. قد هلكتم و نجونا
[10] .فجر،27-30
[11]. قرآن و معناي زندگي ، سيد ابراهيم سجادي، پژوهشهاي قرآني، دوره 12، ش45، بهار 1385، ص10-47؛ براي مطالعه بيشتر رك: فلسفه و هدف زندگي، علامه محمد تقي جعفري، تهران، انتشارات قدياني،

 نظر دهید »

گر نماز خواندن در رفع بلاها موثر است؟ پس چرا اروپايي ها وضعشان خيلي بهتر از ماست؟!

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي
گر نماز خواندن در رفع بلاها موثر است؟ پس چرا اروپايي ها وضعشان خيلي بهتر از ماست؟!

ا
در اين باره اشاره به چند نكته شايان توجه است؛
1. ارتباط و تاثيرگذاري متقابل جسم و روح و جهان مادي و معنويت به روشني قابل اثبات است و بر كسي پوشيده نيست كه نشاط روحي و شادي رواني بر شادابي جسمي اثر مثبت دارد هم چنان كه سلامتي و تندرستي بر آسايش و آرامش دروني انسان تاثيرگذار است. البته ميزان تاثيرگذاري متقابل وابسته به عوامل و موانع متعدد است.
2. نشانه نظام مندي جهان آن است كه هر رفتاري و سلسله عواملي، نتيجه خاص خودش را داشته باشد. به طور مثال اگر دانه گندم كاشته شود و مراحل داشت و رسيدگي به خوبي انجام شود برداشت محصول خوبي را نيز چه بسا به دنبال داشته باشد و در اين باره تفاوتي ميان مسلمان و غير مسلمان نيست بلكه هر كس نتيجه كار منظم يا نامنظم خود را خواهد ديد كه در فرهنگ ديني از اين نظام مندي عمومي به«مشيت عام» نام برده شده است.
بنابر دو اصل پيش گفته؛ انسان بايد بر اساس نظام مندي جهان فعاليت كند و نبايد مسلمان بودن با نماز خوان بودن بهانه شود كه كارها از مسير خودش با تخصص هاي لازم آن انجام نگيرد. اما بايد دانست عوامل شكل دهنده نظام مندي جهان، شامل عوامل مادي و عوامل معنوي مي شود و غفلت از هركدام خسارت ها و ناكامي هاي خاص خودش را به دنبال خواهد داشت. توجه به عوامل معنوي در كنار عوامل مادي از غرور و نااميدي جلوگيري مي كند و انسان را از بن بست نجات مي دهد. آيا مي توان خنثي شدن توطئه آمريكا در طبس را با تمامي تجهيزات مادي استكبار جهاني انكار كرد و عوامل معنوي را ناديده گرفت؟
آيا مي توان موفّقيّت هاي انسان هاي مومن و عالمان وارسته را با حداقل زندگي مادي انكار كرد؟! از اين لطف ويژه خداوند به بندگان خوب در اصطلاح به«مشيت خاص» و«توفيق الهي» ياد مي شود.
كساني كه مشمول لطف خاص مي شوند انتظار بيش تري نيز از آن ها هست چنان كه حضرت يونس (عليه السّلام) به دليل كم حوصلگي به سختي دريا و شكم ماهي گرفتار شد در حالي كه گناهي از او سر نزده بود. كساني كه در محيط مذهبي و خانواده مذهبي نيز رشد كرده اند انتظار بيش تري از آنان هست و اگر نماز را سبك بشمارند چه بسا گرفتاري هايي به سراغ آنان هست و اگر نماز را سبك بشمارند چه بسا گرفتاري هايي به سراغ آنان بيايد كه براي پيروان اديان ديگر چنين اتفاقي نيفتد.
در هر صورت عوامل معنوي مانند رعايت تقوا، ياد خدا و نماز نقش بسيار مهمي در آسايش زندگي طبيعي انسان دارد. خداوند مي فرمايد:«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»[1]؛«و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى(سخت و) تنگى خواهد داشت» و در مقابل اگر مردم به دين داري و نماز روي بياورد اين عمل آن ها موجب نزول بركات دنيوي بر آن ها خواهد شد همان گونه كه خداوند متعال فرموده است:«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏»[2]؛«و اگر اهل شهرها و آبادي ها، ايمان مى ‏آوردند و تقوا پيشه مى‏ كردند، بركات آسمان و زمين را بر آن ها مى‏ گشوديم»
البته آثار متعددي كه براي عبادتي مانند نماز در روايات بيان شده به اين معنا نيست كه لزوما همه آن ها با هم در يك فرد ظهور مي يابد بلكه ممكن است در هر فردي متناسب با شرايط روحي و جسمي او برخي در آن ها تحقق يابد و يا در فردي كه آمادگي و زمينه كامل دارد همه آن ها محقق شود.
هم چنين، آثار مادي و معنوي فراواني كه در آيات و روايات براي نماز بيان شده مشروط به وجود شرايطي مثل اخلاص و توجه و حضور در نماز و مانند آن مي باشد و علاوه بر آن بايد موانع موجود بر سر راه تحقق اين آثار نيز بر طرف گردد. مثلا اگر انسان نماز شب بخواند ولي از گناهان پرهيز نداشته باشد و يا نسبت به والدينش رعايت احترام را نكند و به حق الناس بي توجه باشد، بدون شك اين آثار زمينه تحقق و تبلور پيدا نمي كند.
بنا بر آن چه گفته شد نماز و عبادت، بركات متعددي در زندگي انسان دارد كه در جوامع توسعه نيافته با اين همه مشكلات، زندگي تحمل پذير شده است و اگر در جوامع توسعه يافته نيز نماز و عبادت نهادينه شود به طور بديهي موفقيت هاي آنان بيش تر خواهد بود در غير اين صورت اگر چه ظاهر زندگي شان رفاه مند باشد ولي آرايش پايدار و معنوي نخواهند داشت. چنان چه مصرف بالاي داروهاي ضد افسردگي و آرامش بخش در آن كشورها دليل روشني بر اين واقعيت است.
در پايان نبايد فراموش كنيم كه پيشرفت اغلب كشورهاي غربي بر پايه چپاول ثروت هاي طبيعي و استعدادهاي كشورهاي جهان سوم صورت پذيرفته است و اين امر هر چند ممكن است در يك بازه زماني موجب رفاه در اين كشورها گردد، اما با بيدار شدن ملت ها و ايستادگي آن ها در برابر مستكبرين و قطع شدن دست ابرقدرت ها از اين منابع باد آورده از چهره واقعي اين كشورها پرده بر خواهد داشت.
كما اين كه استقلال طلبي برخي از كشورهاي اسلامي در سال هاي اخير و كوتاه شدن دست استكبار از منابع طبيعي آن ها به مرور چهره واقعي و نابسامان كشورهاي اروپايي نمايان شده و مردم اروپا را با تصميماتي هم چون رياضت اقتصادي مواجه نموده است؛ و تجمعات اعتراض آميز كشورهاي اروپايي و آمريكايي در قالب جنبش هاي وال استريت و جنبش 99 درصدي مي باشد بهترين گواه بر اين مطلب مي باشد.

پي نوشت :
[1]- طه (20)، آيه 124
[2]- أعراف (7)، آيه 96
كتاب پرسش ها و پاسخ هاي نماز، سيد حسن موسوي (مركز تخصصي نماز)

 نظر دهید »

زن و مرد چگونه بايد يكديگر را صدا كنند؟

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي

هر يك از زن و شوهر بايد همسر خود را به نامى صدا كند كه او بيشتر دوست دارد و خوشترش مى آيد، چه اسم كوچك باشد و يا نام خانوادگى، يا القاب مذهبى و عناوين اجتماعى.
بهتر است پيش از آنكه زن و شوهر لقب و عنوانى پيدا كنند؛ يعنى سالهاى اول ازدواج كه هنوز دكتر و مهندس و حاجى نشده اند و يكديگر را به اسم كوچك يا نام فاميل مى خوانند، چاشنى محبتى بر آن بيفزايند و مثلا ((حسين جان و مريم جان)) بگويند يا ((على آقا و زهرا خانم)) صدا زنند.
صدا زدن به اسم تنها توهين آميز است و توهين آميزتر آنكه مردى مثلا نامش ابوالحسن يا ابوالقاسم باشد و همسرش او را به نيمه اول اسمش صدا زند.
ممكن است بگوييد كه اگر ميان زن و شوهر خلوص و صفا باشد، اين نامها توهين به حساب نمى آيد و مانعى ندارد.
ميگويم، درست است در آن صورت توهين نيست و مانعى ندارد، ولى مانند آقا جان و خانم جان، ايجاد محبت نمى كند، و چون اسلام به همه مسلمين مخصوصا به زن و شوهر درس محبت مى دهد، سفارش مى كند: مخاطب را به نامى بخوان و با كلمه اى صدا بزن كه او را خوشتر و دوست تر آيد.
شايد بعضى از مردان كه داراى عنوان حاجى و رئيس و دكتر و مانند آن هستند از همسرشان شنيدن اين عناوين را دوست نداشته باشند و كلمه ((احمد جان)) را مثلا از او بهتر بپسندند؛ در آنصورت همسر بايد همان كلمه يى را بگويد كه او بيشتر دوست دارد، همچنين نامها و عناوين از لحاظ زشتى و زيبايى و خوش آمدن و بد آمدن همسر، در خلوت يا پيش مردم فرق مى كند در شهر يا روستا فرق مى كند. در لغات و زبانهاى مختلف فرق مى كند.
جانم به فداى پيغمر اسلام صلوات الله عليه كه معيارى ثابت و غير قابل تغيير، براى ايجاد محبت بيان مى كند و مى فرمايد:
او را به نام و عنوانى بخوان كه خوشترش مى آيد. بعضى از مردان عناوين شعرى جالبى انتخاب كرده، همسر خود را به آن عنوان صدا ميزنند، مانند ((امانت خدا)) در آينده خواهيم گفت كه پيغمبر و اميرالمومنين صلوات الله عليهما فرموده اند كه زنان امانت خدا هستند نزد مردان. پيداست كه زن از شنيدن اين عنوان احساس افتخار مى كند و مرد هم به وظيفه سنگين خود كه نگهدارى امانت الهى است متوجه مى شود.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 140
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

سرمه اندیشه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی
  • مشاوره
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس