سرمه اندیشه

  • خانه 
  • عمومی  

چرا طواف خانه خدا هفت بار است

03 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
چرا طواف خانه خدا هفت بار است

؟
ابوحمزه ثمالی می‎گوید از امام صادق(ع) پرسیدم چرا طواف خانه خدا هفت بار است؟
چرا طواف خانه خدا هفت بار است؟
به گزارش افکارنیوز، ابوحمزه ثمالی که دعای او به نقل از امام صادق (علیه‌السلام) در ایام ماه مبارک رمضان شهرت زیادی دارد، می‌گوید از حضرت پرسیدم چرا طواف خانه خدا هفت بار است؟
امام علیه‎السلام فرمود: زیرا خداوند تبارک و تعالى به فرشتگان فرمود: «من در زمین براى خود جانشین و خلیفه قرار می‎دهم؛ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة» فرشتگان به خدا عرض کردند: «آیا کسى را در زمین قرار می‎دهى که در آن فساد کرده و خونها می‎ریزد؛ أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ قَالَ اللَّهُ‏ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏» خداوند متعال فرمود: «من آنچه را که شما نمی‎دانید می‎دانم؛ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏» (30 بقره)
بله قبلاً خداوند تبارک و تعالى فرشتگان را از نور خود محروم و ممنوع نکرده بود اما پس از ایراد این سخن آنها را از آن محجوب و ممنوع داشت، این منع، مدت «هفت هزار» سال طول کشید، فرشتگان به عرش پناه بردند و به مدت «هفت هزار» سال دور عرش طواف کردند. خداوند بر ایشان ترحم کرد و توبه ایشان را پذیرفت و بیت‎المعمورى که در آسمان چهارم هست را براى آنها قرار داد و بیت‎الحرام را زیر آن براى مردم مأمن و عبادتگاه کرد؛ از این رو طواف به دور آن به مقدار هفت شوط بر بندگان واجب شد به این نحو که براى هر هزار سال یک شوط منظور شد.
(علل الشرایع، ج2، ص4077)

 نظر دهید »

فرزند خواندگی

03 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
فرزند خواندگی

از رسم‌‌هایی که در جاهلیت؛ در بین مردم شیوع داشت، سنت فرزندخواندگی بود. بر طبق این سنت؛ برخی از خانواده‌‌ها پسرانی را به فرزندخواندگی انتخاب کرده و سرپرستی آنان را به عهده می‌گرفتند. این پسران در همین خانواده‌‌ها بزرگ شده و ازدواج می‌کردند. بر اساس رسم جاهلی، با این پسران مانند فرزندان واقعی برخورد می‌شد؛ مثلاً پدر خانواده نمی‌توانست با همسر این پسر - بعد از وفاتش و یا بعد از طلاق - ازدواج کند، درست مانند همسر پسر حقیقی شخص، که پدر شوهر در هیچ حالت نمی‌تواند با او ازدواج کند.
همچنین در بین امت‏هاى مترقى آن روز؛ مانند روم و فارس که وقتى کودکى را پسر خود می‌خواندند، احکام فرزند صلبى را در حق او اجرا می‌کردند؛ یعنى اگر دختر بود ازدواج با او را حرام می‌دانستند، و هنگامی که پدر خوانده از دنیا می‌رفت، به او نیز مانند سایر فرزندان ارث می‌دادند، و سایر احکام پدر و فرزندى را در باره او اجرا می‌کردند.[1]
اسلام، این مقررات غیر منطقى و خرافى را به شدت نفى کرده و آن‌را لغو نموده است. به گونه‌‌ای که پیامبر اسلام(ص) براى از بین بردن این فرهنگ غلط، زینب همسر پسر خوانده‌‌‏اش(زید بن حارثه) را بعد از آن‌که از «زید» طلاق گرفت، به ازدواج خود در آورد تا روشن شود که رابطه پدرى و فرزندى یک رابطه طبیعى است و با الفاظ و قراردادها و شعارها هرگز حاصل نمی‌شود. و این نفی فرزندخواندگی به معنای جلوگیری از سرپرستی یک فرزند نیست. آنچه در دین اسلام نهی شده، این است که فرزندخوانده را در تمام جهات؛ مانند فرزند واقعی تصور کرد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
«وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللاَّئی‏ تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ»؛[2] و هرگز همسرانتان را که مورد «ظهار» قرار می‌دهید، مادران شما قرار نداده و (نیز) فرزندخوانده‌‌‏هاى شما را فرزند حقیقى شما قرار نداده است. این سخن شما است که به دهان خود می‌گویید (سخنى باطل و بی‌پایه) امّا خداوند حقّ را می‌گوید.
سخن حق به سخنى گفته می‌شود که با واقعیت عینى تطبیق کند، یا اگر یک موضوع قراردادى است هماهنگ با مصالح همه جانبه باشد. روشن است که مسئله «ظهار» در عصر جاهلیت، و یا «پسرخواندگى» که حقوق فرزندان دیگر را تا حد زیادى پایمال می‌کرد، نه واقعیت عینى داشت و نه قرارداد حافظ مصلحت عموم بود.[3] به بیان دیگر، معناى حق بودن سخن خدا این است که او از چیزى خبر می‌دهد که واقع و حقیقت، مطابق آن است، و اگر حکم و فرمانى دهد، آثارش بر آن مترتب می‌شود، و مصلحت واقعى مطابق آن است.[4]
بنابر این مفاد آیه این است که خداى تعالى آن کسانى را که شما آنها را فرزند خود خوانده‏‌اید، فرزندان شما قرار نداده تا احکام فرزندان صلبى در حق آنان نیز جارى باشد.[5]
فراتر از این، قرآن کریم می‌فرماید؛ حتی هنگام صدا زدن یا معرفی کردن، آنان را فرزند خود صدا نزنید، بلکه آنها را به نام پدرانشان معرفی کنید و اگر پدران واقعی‌شان را نمی‌شناسید، برادران دینی بخوانید: «ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوالیکُمْ»؛[6] آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه‌‏تر است و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید، آنها برادران دینى و یاران شما هستند.
یعنی وقتى می‌خواهید پسرخوانده خود را معرفى و یا صدا کنید، به پدرشان نسبت دهید و بگویید اى پسر فلانى؛ براى این‌که نسبت دادن به پدران‌شان، در پیشگاه خداوند عادلانه‌‌‏تر است.
«فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوالِیکُمْ». منظور این بخش از آیه این است که اگر پدران‌شان را با اسم و رسم و خصوصیات نمی‌شناسید، هنگام صدا زدن به غیر پدران‌شان نسبت ندهید، بلکه آنان را برادر خطاب کنید، و یا به اعتبار ولایت دینى، ولى خود بخوانید.[7]

[1]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏16، ص 275، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. احزاب، 4.
[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏17، ص 196- 197، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374ش.
[4]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏16، ص 275.
[5]. همان.
[6] احزاب، 5.
[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏16، ص 275.

 نظر دهید »

شادی‌هایی که به غم منتهی می‌شود

03 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
شادی‌هایی که به غم منتهی می‌شود

قرآن می‌فرماید: «إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ »(قصص/76) اینقدر به او گنج و پول دادیم که یک گروه قوی باید کلیدهای آن را جا به جا کند. دسته کلید بعضی‌ها یک کیلویی است.
- قرآن در عین حال می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ» این‌هایی که با پول دلشان خوش است، نباید دلشان خوش باشد. مال دنیا مثل خورشید است. آدم باید خوب از خورشید استفاده کند اما اگر به خود خورشید نگاه کنی، کور می‌شوی.
- بعضی‌ها دلشان به مدرک خوش است. «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»(غافر/83) دلش به همین دو کلمه‌ای که خوانده است، خوش است. می‌گوید: فارغ التحصیل شدم. نمی‌داند که آدم با دیپلم و لیسانس فارغ نمی‌شود.
- بعضی‌ها دلشان به لهو و لعب خوش است. «تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ»(غافر/75) بی خود، شاد هستی. داریم اگر کسی گناه بکند و بخندد به جهنم می‌رود. پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَ هُوَ ضَاحِکٌ دَخَلَ النَّارَ وَ هُوَ بَاکٍ»(ثواب‏الأعمال، ج‏223) کسی را دست انداخته‌اند. مسخره‌اش می‌کنند. سر به سرش می‌گذارند و می‌خندند. این خنده و شادی هست. اما چه ارزشی دارد؟
- «غُلِبَتِ الرُّومُ فی‏ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ»(روم/3-2) بعد می‌فرماید: «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»(روم/4) امروز باید خوشی کنید. چه موقع خوشی کنیم؟ «سَیَغْلِبُونَ» روزی که پیروز می‌شوید.
- قرآن می‌گوید: «قُلْ» به مردم بگو «بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا» به فضل و رحمت خدا شاد باشید. خوب است. بعد می‌فرماید «هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» فضل خدا از درآمد بهتر است.
- امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ»(نهج‏البلاغه، حکمت 333) علامت مومن این است که لبخند داشته باشد. این یکی از کمالات مومن است.

 نظر دهید »

بیانیه جامعه مدرسین درباره جنایات آل سعود

03 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
بیانیه جامعه مدرسین درباره جنایات آل سعود

بسم الله الرحمن الرحیم
امروزکه رژیم جبار و سرسپرده آل خلیفه بدون توجه به اعتراضات گسترده جوامع عظام تقلید، علما، مردم و نهادهای بین‌المللی در اقدامی نابخردانه و با برپایی یک دادگاه نمایشی، حکمی فرمایشی و بی پایه و اساس علیه آیت‌الله شیخ عیسی قاسم « زعیم شیعیان بحرین » صادر می‌کند و بر اساس اخبار واصله با شلیک گلوله و گاز اشک آور به منزل این عالم بزرگ یورش می برند، باید بداند دیری نخواهد پائید که مردم بحرین تابعیت آل خلیفه را لغو می‌کنند و تک تک آن‌ها را به سزای اعمالشان خواهند رساند.
این اقدامات آل خلیفه در بی توجهی و ظلم به مرجعی عالم، پرهیزگار، مخلص و مردمی، اوج ظلم، خفقان، استبداد و عدم توجه و التزام به قانون و مطالبات مردمی است.
بی شک دست پیدا و پنهان سران آل سعود در این فتنه انگیزی‌ها مشهود است، ‌حکامی که به مردم بی گناه خود نیز رحم نمی کنند و عوامیه و قطیف را به خاک و خون کشیدند امروز در حمایت ازجهالت‌ها و خودخواهی‌های آل خلیفه نقشی پررنگ دارند.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم این بدعت آشکار در هتک حرمت علمای دین و حریم مسلمین را به شدت محکوم نموده و از تمام اندیشمندان و مسلمانان جهان می خواهد مراتب اعتراض شدید خود را نسبت به این ظلم مشهود نشان دهند، همچنین از پایداری و استقامت مردم بحرین در حمایت از آیت‌الله شیخ عیسی قاسم تقدیر و تشکر می نماید، که ان‌شاء‌الله نصرت خداوند در گرو پایداری و استقامت آنان است.

 نظر دهید »

آیا اسلام، کتک زدن به زنان را جایز می داند؟

03 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي

اسلام با کتک زدن زنان موافق نیست، بلکه تنها در شرایطی خاص، آن هم با حد و اندازه ای بسیار ناچیز، برای متوجه ساختن همسر به اشتباهش، اجازه برخورد عملی را داده است که این برخود، در اصطلاح عامیانه امروزی، کتک زدن محسوب نمی شود. قرآن کریم می فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا» (آیه ۳۴ سوره نساء)
یعنی: «مردان سرپرست زنانند به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مى کنند پس زنان درستکار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ کرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى کنند و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاه ‏ها از ایشان دورى کنید و [اگر تاثیر نکرد] آنان را ترک کنید پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهى [براى سرزنش] مجویید که خدا والاى بزرگ است»
آیه صراحتا می فرماید: اگر زنان شما نافرمانی کردند (در مسائلی معدود) آنها را پند دهید، اگر تغییر صورت نگرفت، با آنها برخورد رفتاری کنید (مثلا رخت خواب خود را از او جدا کنید و …) و اگر جواب نداد و تغییری صورت نگرفت، قرآن یم فرماید: «وَاضْرِبُوهُنَّ» یعنی او را بزنید.
در اینجا باید دید اولا منظور از آیه، زدن به معنای کتک است یا معنای دیگری مدنظر الله تعالی است. و بعد از این مطلب، باید بررسی کنیم که شیوه زدن چیست و چگونه باید زن را زد.

معنای واژه ضرب و ترجمه آیه
در بسیاری از ترجمه های قرآن، لغت «ضربوهن» در این آیه به صورت همسران خود را کتک بزنید ترجمه شده است. این لغت علاوه بر این به معنی ترک کردن و رفتن نیز می باشد. مثلا در چند جای قرآن «ضربوا فی الارض» به معنی به «سفر رفتن» یا «بیرون شدن» آمده است. بحثهای بسیاری در مورد ترجمه این آیه بین عرب زبانها و غیره مطرح شده است و هنوز ادامه دارد.
بنابراین دو دیدگاه کلی در این آیه مطرح است:
۱_ اگر بعد از پند دادن و صحبت کردن با زن، و همچنین راه های مختلف رفتاری، تغییری در روش زندگی زن صورت نگرفت، باید او را ضرب زد (کتک زد) البته به بیانی که خود شارع آن را بیان می کند. (وما در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت.)
۲_ اگر بعد از موارد فوق، تغییری صورت نگرفت، زن را ترک کنید. (شاهد این معنا ادامه آیه شریفه است که می فرماید:«فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا» که از پیشرفت در مراحل تربیتی باز داشته است و این بازداشت، یعنی راه های دیگری نیز وجود دارد؛ همچون کتک زدن و …) روایات دیگری نیز در تایید این سخن در ادامه بیان می شود.

کرامت زن
زنان در اسلام مورد اکرام اند، و همواره به بزرگداشت آنان دستور داده شده است در ادامه مطالبی را در این زمینه بیان می کنیم:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «وَ مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَهً فَلْیُکْرِمْهَا‌» پیامبر اکرم فرمودند: هر کس همسری را اختیار می کند، بر او واجب است که او را اکرام کند
قال رسول الله : «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِنِسَائِکُمْ وَ بَنَاتِکُمْ‌» پیامبر اکرم فرمودند: بهترین مردان، مردانی هستند که با زنان و فرزندانشان به خوبی رفتار کنند.
روی عن ابی عبدالله علیه السلام: «اَکَثَرُ الخَیرِ فی‌النِّساءِ.» امام صادق علیه السلام فرمودند: بیشترین خیر و برکت همراه با زنان است.
و همچنین موید این مطالب، فقه اسلامی می باشد که همواره به احترام، کمک، اکرام و توجه به زنان تاکید شده است، تا جایی که: بی احترامی به زنان حرام، کمک به آنان مستحب و توجه به آنان لازم و ضروری است.

کتک زدن زنان
اگر بپذیریم که کتک زدن زنان جواز دارد، باید مقدار و حد و اندازه آن را نیز شرع مقدس مشخص نماید:
در اسلام، کتک زدن زنان، بعد از شرایط سابق، باید به مقداری باشد که دیه واجب نشود (کبودی، سرخی و شکستگی و قتل و …، همگی دیه خواهند داشت) بنابراین باید ضربه طوری وارد شود که کبودی و سرخی و شکستگی و ضرر دیگری نداشته باشد. و یقینا به چنین ضربه ای، کتک زدن گفته نمی شود. اکنون به روایات نهی از زدن و مقدار، حد و حصر زدن می پردازیم:
روی عن النبی صلی الله علیه و آله: «إِنِّی أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ یَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْهَا لَا تَضْرِبُوا نِسَاءَکُمْ بِالْخَشَبِ فَإِنَّ فِیهِ الْقِصَاصَ وَ لَکِنِ اضْرِبُوهُنَّ بِالْجُوعِ وَ الْعُرْیِ حَتَّى تَرْبَحُوا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ‌»[۴]
پیامبر اکرم فرمودند: من تعجب مى کنم از کسانى که زنان خود را کتک مى زنند و چنین کسانى به کتک خوردن اولیت دارند تا زنان. زنان خود را با چوب نزنید که در آن قصاص است (بلکه) به گرسنگى و برهنگى ایشان را بزنید تا آنکه فایده دنیوى و اخروى نصیب تان شود.
این حدیث، به صراحت می فرماید: اگر می خواهید هسر را مورد تادیب قرار بدهید، او را با غذا و یا لباس ادب بفرمایید نه با کتک و ضربه. منظور از غذا و لباس نیز، گرسنگی دادن و عریان نگاه داشتن زنان نیست، بلکه منظور اکتفاء به اقل مراتب این مسائل است، چرا که بر مردان واجب شرعی و قانونی است که نیاز های زنان را اعم از آذوقه، شرایط زندگی و لباس فراهم آورند. اما اینکه غذا، لباس و سایر شرایط چه باشد می تواند بهترین گزینه ها باشد و می تواند اقل موارد باشد. که برای تادیب می تواند اقل مراتب باشد.
همچنین در این روایت، به صراحت، کتک زدن زنان ممنوع شده است.
در روایتی دیگر از پیامبر منقول است که: «فَأَیُّ رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ لَطْمَهً أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَالِکاً خَازِنَ النِّیرَانِ فَیَلْطِمُهُ عَلَى حُرِّ وَجْهِهِ سَبْعِینَ لَطْمَهً فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَ أَیُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى شَعْرِ امْرَأَهٍ مُسْلِمَهٍ سُمِّرَ کَفُّهُ بِمَسَامِیرَ مِنْ نَارٍ الْخَبَرَ‌»
پیامبر فرمودند: مردی که به صورت همسرش، لطمه (سیلی) بزند، خداوند متعال به مالک دوزخ دستور می دهد، در آتش جهنم، به صورت او هفتاد مرتبه لطمه (سیلی) وارد کند. و هر کسی که دستش را به موی زن مسلمانی برساند، خداوند دستانش را با میخ های آتشین، به هم خواهد دوخت.
روایت فوق به صراحت، ضربه زدن به زنان، به صورت مطلق را حرام اعلام می کند.
همچنین در روایت دیگری آمده است: «أَیُّمَا رَجُلٍ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ فَوْقَ ثَلَاثٍ أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ فَیَفْضَحُهُ فَضِیحَهً یَنْظُرُ إِلَیْهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ…»
اگر مردی، بیش از سه مرتبه، همسرش را مورد ضرب قرار دهد، خداوند متعال او را برای همه خلایق، رسوا و مفتضح می نماید…

در فقه اسلامی نیز کتک زدن زنان مورد نهی واقع شده است و فقیهی اجازه کتک زدن زنان بدون دلیل را نداده است، و اگر هم داده شده، شرایط سختی برایش وضع شده است که زن را با چوب و شیء محتکمی نزد، و اگر بزند، به صورت و سر او نزد و اگر به جای دیگر بزند، موجب، زخم، شکستگی، کبودی و سرخی نشود. که در تمام این موارد، قصاص صورت می گیرد و زن می تواند دیه دریافت کند.

نتیجه:
اسلام با کتک زدن زنان موافق نیست، بلکه تنها در شرایطی خاص، آن هم با حد و اندازه ای بسیار ناچیز، برای متوجه ساختن همسر به اشتباهش، اجازه برخورد عملی را داده است که این برخود، در اصطلاح عامیانه امروزی، کتک زدن محسوب نمی شود. از قبیل زدن همسر با یک شاخه گندم و یا مسواک و…

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 87
  • 88
  • 89
  • ...
  • 90
  • ...
  • 91
  • 92
  • 93
  • ...
  • 94
  • ...
  • 95
  • 96
  • 97
  • ...
  • 140
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

سرمه اندیشه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی
  • مشاوره
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس