سرمه اندیشه

  • خانه 
  • عمومی  

چراخلقت جهان در6روز پ

04 تیر 1396 توسط زهرا كرمي

درقرآن آمده خداوندهرگاه چیزی را اراده كند بلافاصله آنچيزموجودميشود.پس چراخلقت جهان در6روز پديدآمده؟

خداوند قادر و عالم و داناي مطلق است. نه به ياور احتياج دارد و نه براي اراده اش مانعي است

خداوند قادر و عالم و داناي مطلق است. نه به ياور احتياج دارد و نه براي اراده اش مانعي است و نه براي امر، احتياج به فكر و تامل دارد. زيرا همه چيز در محضر او حاضر است و بر همه چيز احاطه دارد، با توجه به اين مقدمات، هر گاه اراده كند، به محض اراده و امر بر ايجاد،موجود مي شود حتي اينكه فرموده:” إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ"، از باب تنگناي لفظ است وگرنه خدا وقتي وجود چيزي را اراده كند، به صرف اراده، ايجاد مي شود و ديگر احتايج به گفتن لفظ “كن” نيست.

اين از جهت اراده خدا، اما عوالم وجود هر كدام اقتضاءات و ظرفيت هايي دارند، از جمله عالم ماده كه ظرفيت آني و دفعي در آن نيست. وجود يافتن موجود به تدريج و زمان نيازمند است. اين نياز به تدريج، در امر ايجادي خدا نيست ،بلكه در وجود يافتن موجود است، زيرا اگر وجود يافتن آن در ظرف زمان و مكان و تدريج نباشد، ديگر مادي و مربوط به اين جهان نيست، بلكه غير مادي و مربوط به جهان هاي ديگر است. بنا بر اين هر موجودي از جهت ارتباطش با خدا محتاج ايجاد است كه آني است حتي گفتن آني غلط است، زيرا “آن” يك مدت بسيار كوتاه است، در حالي كه در اراده ايجادي خدا زمان حتي بسيار كوتاه و لحظه هم دخيل نيست.

اراده خدا همان و ايجاد شدن همان، اما وجه دوم مربوط به وجود يافتن و قبول وجود توسط او است كه متناسب با ظرفيتش مي باشد. موجودات اين جهان ظرفيت وجود يافتن دفعي ندارند. بايد در ظرف تدريج وجود يابند. اگر ظرف زمان و مكان را از آنان بگيريم، ديگر دنيايي نيستند.

در دنيا اراده خدا بر اين قرار گرفته كه موجود شدن از طريق اسباب و مسببات و آماده شدن شرايط و لوازم باشد. تدريج يعني سامان يافتن اين شرايط و لوازم در ظرف زمان تا وجود پيدا شود. به همين جهت فرموده اند: خدا ابا دارد از اين كه اشيا را جز بر مدار اسباب جاري كند.(1)

بنا بر اين سنت خدا در دنيا اين است كه هر چيزي از مجراي طبيعي و از طريق سبب خود ايجاد شود و خلقت خارج از اين نظام نباشد.(مگر در موارد محدود براي نشان دادن قدرت خود و پيامبران و…).

مساله بعد اين كه آفرينش اگر در يك لحظه مي‏بود، كمتر مي‏توانست از عظمت و قدرت و علم آفريدگار حكايت كند، اما هنگامي كه در مراحل مختلف، و چهره‏هاي گوناگون، طبق برنامه‏هاي منظم و حساب شده، انجام گيرد، دليل روشنتري براي شناسايي آفريدگار خواهد بود، في المثل اگر نطفه آدمي در يك لحظه تبديل به نوزاد كامل مي‏شد، آن قدر نمي‏توانست عظمت خلقت را بازگو كند، اما هنگامي كه در طي 9 ماه، هر روز در مرحله‏اي، و هر ماه به شكلي، ظهور و بروز كند مي‏تواند به تعداد مراحلي كه پيموده است نشانه‏هاي تازه‏اي از عظمت آفريدگار بدست (2)

براي اطلاع بيش تر به ترجمه الميزان، ج‏1، ص 394 و ج‏17، ص: 173-170 مراجعه كنيد.

 نظر دهید »

حدیث

04 تیر 1396 توسط زهرا كرمي

عملی که تکمیل کننده روزه است
امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمودند: کمال روزه پرداخت زکات فطره است.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ مِنْ تَمَامِ الصَّوْمِ إِعْطَاءُ الزَّكَاةِ يَعْنِي الْفِطْرَةَ كَمَا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ (ص) مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ.

امام صادق علیه السلام فرمودند: تکمیل روزه به پرداخت زکاه فطره است همچنان که صلوات برپیامبر(ص) کمال نماز است.

 نظر دهید »

آیه‌ها و آینه‌ها

04 تیر 1396 توسط زهرا كرمي
آیه‌ها و آینه‌ها

تجویز مرحوم نخودکی برای درد قلب
هر امری رکن و پایه‌ای دارد که پایداری آن به‌واسطه آن رکن است. اصل و اساس اسلام هم نماز است که لازم است هر فردی حتی اگر در برهه‌ای از اعتقاداتش فاصله گرفت نباید آن را کنار بگذارد چراکه قبولی همه اعمال وابسته به آن است.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ انعام/92

و آنان همواره بر نمازشان محافظت می‌کنند

حکایت؛ حاج‌آقای انصاری اصفهانی می گفت: روزی یکی از رفقای بازاری گفت: می‌آیی جایی برویم؟

گفتم: من در اختیار شما هستم. مرا به بیرون شهر مشهد مقدس برد و بعد وارد کوچه باریکی شدیم. دیدم عده زیادی در کوچه نشسته و ایستاده‌اند. ما هم جلوی در خانه قدری صبر کردیم تا اینکه یکی از رفقا را دیدیم که از خانه بیرون آمد و ما وارد منزل شدیم. دیدم شیخ جلیل‌القدر و نورانی داخل اتاق نشسته، با سلام و احوالپرسی به گرمی از ما پذیرایی نمود.

بنده سؤالاتی داشتم که از ایشان (شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی) پرسیدم، تا رسیدم به اینجا که آقا چیزی به من تعلیم دهید که برای قلبم مفید باشد چون قلبم درد می‌کرد.

مرحوم آقا شیخ حسنعلی فرمودند: نمازت را اول وقت بخوان و بعد از هر نماز دستت را روی مُهرَت بگذار و سه مرتبه سوره توحید را بخوان و سه صلوات بفرست و بعد دستت را روی قلبت بگذار.

بنده وقتی این نسخه را عمل کردم به نتیجه رسیدم.1

سعديا زنده عاشقي باشد که بميرد بر آستان نياز2

 نظر دهید »

زندگی عارف خرما فروش

04 تیر 1396 توسط زهرا كرمي
زندگی عارف خرما فروش

چگونه زندگی می‌کرد؟

‌انگار این روزها ماجرای پوشیدن لباس‌های مارک‌دار و انجام کارهایی به‌سبک‌ها غربی‌ها در میان افراد جامعه بسیار رواج پیدا کرده اما این شیوه زندگی که انسان‌ها خودشان را شبیه دیگران می‌کنند از قدیم‌الایام وجود داشته؛ حتی در زمان امیرالمومنین! چرا‌که در یک‌طرف ائمه و ساده‌زیستی آنها وجود داشته و در طرف دیگر اشراف و تجمل‌گرایی آنها. اشرافی‌گری این روزها به‌نوعی‌‌‌ گرایش به‌سمت لباس‌های مارک‌دار و زندگی به سبک غربی‌هاست. آیت‌الله ارفع در این خصوص با اشاره به زندگی میثم تمار می‌گوید: «متاسفانه در کتاب‌های روایی مانند «سفینه‌البحار» محدث قمی تنها نحوه شهادت میثم را بیان کرده‌اند و به جزئیات و زندگی او کمتر پرداخت شده!

اما بهترین درسی که می‌توانیم از میثم تمار بگیریم چگونگی ورود او به حلقه نزدیکان امام علی‌(ع) است. به‌نظر می‌رسد چون میثم تمار پا جای پای امام علی‌(ع) ‌گذاشته، در آن حلقه قرار گرفته و شیعه واقعی بوده. وقتی به احادیث و روایات مراجعه می‌کنیم می‌بینیم زندگی امروز ما ارتباطی با سبک زندگی ائمه(علیهم‌السلام) ندارد و سنخیت میان زندگی ما و زندگی معصومین هر روز کمتر و کمتر می‌شود. اگر مختصر شباهتی هم بین زندگی ما و ائمه وجود دارد منحصر به سوگواری‌ها و مناسبت‌های خاص است.

بنابراین وقتی به زندگی خودمان رجوع می‌کنیم می‌بینیم حتی در انتخاب خوراک هم از بیگانگان در حال الگو‌بر‌‌داری هستیم و دوست داریم خودمان را به شکل غربی‌ها در‌بیاوریم و از آنها تقلید کنیم. باید دقت کنیم که امثال میثم تمار چون از امام زمان خود الگو می‌گرفتند و به شیوه او زندگی می‌کردند مورد توجه حضرات قرار گرفته‌اند. میثم و امثال او مقید بودند خود را به امام زمان خود نسبت دهند و به این مسئله افتخار می‌کردند در حالی که جوانان امروزی دوست دارند خودشان را به مارک‌های مختلف غربی مزین کنند».

چه کسی میثم را از بردگی نجات داد؟

میثم تمار یکی از بردگان قبیله بنی‌اسد بود و به‌دست امیرالمومنین(ع) آزاد شد. آیت‌الله ارفع در این خصوص می‌گوید: «وقتی امام علی‌(ع) متوجه شد که میثم افکار فوق‌العاده‌ای دارد و از درک بالایی برخوردار است، تصمیم گرفت او را آزاد کند». آیت‌الله ارفع معتقد است: «انگیزه مهمی باعث شد امیرالمومنین ‌او را آزاد کند. میثم قبل از این اتفاق هم از ارادتمندان واقعی امام اول شیعیان بود. همین مسئله باعث آشنایی هر‌چه بیشتر او با امیر‌المومنین شد. به‌هر حال امام علی(ع) میثم را خرید و در راه خدا آزاد کرد تا او بتواند از محضرش استفاده کند. چون او قبل از آزادی هم اثبات کرده بود که دوست دارد مانند حضرت علی زندگی کند. شاید به همین علت بود که وارد حلقه یاران نزدیک امام اول شیعیان شد».

چقدر ولایت‌پذیر بود؟

به‌جز معصومین(علیهم‌السلام) همه انسان‌ها ممکن‌الخطا هستند و امکان اشتباه کردن در زندگی آنها وجود دارد. البته مهم‌ترین مسئله درس گرفتن از اشتباهات است. میثم هم اگرچه اشتباهی به‌معنای گناه در زندگی خود بعد از آشنایی‌اش با امام علی(ع) نداشته اما به‌هر حال از اشتباه کوچک خود درس بزرگی گرفته.

روزی میثم همراه امام علی(ع) خارج از شهر قدم می‌زدند. حضرت رو به‌سویی کرد ولی قبل از آن دایره‌ای ‌کشید و به میثم گفت داخل آن باش و از آن خارج نشو. میثم به‌عنوان پاسدار و محافظ امیر‌المومنین(ع) او را همراهی می‌کرد و در آن حال میان دو حس متفاوت گرفتار شده بود. از یک طرف امر امام بر این بود که از دایره خارج نشود و از طرف دیگر او نگران حضرت بود که اتفاقی برایش نیفتد. میثم در همان حال صدای زمزمه‌ای را از فاصله‌ای دور ‌شنید. او نمی‌دانست که امام درد دل‌هایش را با چاه می‌کند. در ‌‌‌نهایت طاقت نیاورد و از دایره خارج شد».

این مطلب به‌نظر آیت‌الله ارفع یکی از اشتباهات میثم است اما اشتباهی که از روی نا‌آگاهی بوده. وقتی امام علی(ع) به او تذکر می‌دهد تازه می‌فهمد که نباید سراغ امام می‌رفت چرا‌که حضرت به او گفته بود تابع واقعی امام باید به‌هرچه امامش می‌گوید عمل کند.

نکته دیگری که کار‌شناس دینی مجله مطرح می‌کند علاقه میثم به اهل بیت(علیهم‌السلام) است؛ «میثم به‌معنای واقعی دوستدار اهل بیت بود. پس باید از او درس بگیریم که تسلیم خواسته‌های ائمه(علیهم‌السلام) ‌باشیم چرا‌که معتقدیم خواسته‌های آنها خواسته‌های الهی است و آنها چیزی را بدون اذن خدا تبیین نمی‌کنند. پس اظهار نظر در برابر نظرات ائمه و بهانه‌ آوردن در برابر خواسته‌های آنها اشتباه است. وقتی امام معصومی تکلیفی برای ما مشخص می‌کند این تکلیف به خدا نسبت داده می‌شود و سرپیچی از آن، سر‌پیچی از پروردگار محسوب می‌شود».

چرا میثم از نحوه شهادتش با‌خبر شد؟

نحوه به‌شهادت ‌رسیدن میثم تمار
«‌امیرالمومنین(ع) به‌دلیل روحیات فوق‌العاده‌ میثم از نحوه شهادت او سخن گفته بود. حتی گفته بود که او در اثر ضرباتی که به بدنش وارد می‌کنند محاسنش به خون آغشته می‌شود و او را از درخت خرمایی که خودش به آن آب داده دار خواهند زد. احتمالا خیلی‌ها با شنیدن چنین پیشگویی‌ایی خودشان را می‌بازند ولی میثم انتظار آن لحظه را می‌کشید. او همیشه با خودش می‌گفت کی به‌شهادت خواهم رسید و در راه امیر‌المومنین(ع) کشته خواهم شد؟ دلیل این انتظار هم این بود که زندگی او مطابق فرمان خدا و پیامبر(ص) شکل گرفته بود».

«او گاهی اوقات جلوی درختی که امام فرموده بود می‌رفت و به‌شهادت می‌اندیشید. در آنجا با خدای خود راز و نیاز می‌کرد و از اشتیاق خود به امیر‌المومنین(ع) خبر می‌داد».

چرا میثم بالای دار هم دین را تبلیغ می‌کرد؟

درگذشته وقتی کسی را به‌دار می‌کشیدند از گردن آویزانش نمی‌کردند. شخص اعدامی را از دو کتف آویزان می‌کردند و تا موقعی که جان دهد به بدنش ضربه می‌زدند. آیت‌الله ارفع می‌گوید: «وقتی طناب‌ها به کتف میثم بسته شد در حالی که او آویزان بود، در‌‌‌ همان حال از فضایل مولایش می‌گفت. مردم هم جمع شدند و مناقب حضرت را از یار مهربان و مستقیم او شنیدند.

این کار میثم بزرگ‌ترین و بهترین کاری بود که اگر به‌گوش شیعیان می‌رسید می‌توانست آنها را به ایستادگی تشویق کند. درواقع این مورد اوج سبک زندگی اسلامی است که بر مبنای ولایت بنا نهاده شده و معنای ایستادگی به‌خوبی از آن معلوم است و شیعیان متوجه می‌شوند که تا کجا و تا کی ایستادگی در برابر ظالم لازم است».

آیت‌الله ارفع این مسئله را به اوضاع کنونی شیعیان ربط می‌دهد و از سبک زندگی آنها مثالی می‌آورد تا این نوع زندگی بیشتر و بیشتر رواج پیدا کند؛ «آسیب‌هایی که این روزها به شیعیان جهان وارد می‌شود آسیب‌هایی میثم‌گونه است و به استقامتی میثم‌وار محتاج است.

هم‌اکنون اقداماتی علیه دوستداران ائمه(علیهم‌السلام) انجام می‌شود و شکنجه‌ها و کشتارهای زیادی از سوی تکفیری‌ها نسبت به شیعیان صورت می‌گیرد ولی شیعیان از معصومین دست نمی‌کشند و به‌کار خودشان ادامه می‌دهند.

این نوعی درس گرفتن از سبک زندگی میثم تمار است. امروزه ما به میثم‌های زیادی نیازمندیم. خوشبختانه این اتفاق افتاده و ملاحظه می‌کنیم که شیعیان برای ایستادگی بر سر آرمان‌های خود جان می‌دهند ولی زیر بار طاغوت نمی‌روند. به‌شهادت ‌رسیدن دوستداران ائمه(علیهم‌السلام) به‌دست تکفیری‌ها نحوه شهادت میثم تمار را در ذهن متبادر می‌کند.

این اتفاق مصداق سبک زندگی دینی و عمل به این آیه شریفه است که می‌فرماید: «کسانی که بر سر حرف خود تا مرز شهادت ایستادگی می‌کنند، فرستادگان خدا هنگام شهادت بر آنها نازل شده و بشارت بهشت را به آنان می‌دهند».

الگوی ما در سبک زندگی

از بارز‌ترین خصوصیات زندگی میثم تمار تبعیت او از امر ولایت است. این مسئله در سبک زندگی اسلامی بسیار مهم است؛ تا جایی که می‌توان گفت سبک زندگی اسلامی بر همین اساس بنیان نهاده شده. در سبک زندگی میثم تمار تبعیت از ولایت، اطاعت به‌صورت زبانی نبود.

تبعیت از ائمه(علیهم‌السلام) در سبک زندگی‌ما تا چه اندازه واقعی و مانند میثم تمار است؟ اگر کسی در خیابان‌های شهرهای ما قدم بزند، به اسلام و دین ما پی خواهد برد؟ اگر کسی چند روزی در خانه ما حضور داشته باشد، تبعیت از ولایت معصومین را لمس خواهد کرد؟ سبک زندگی ما اسلامی نیست و هنجار‌های ما در جامعه تناسبی با سبک زندگی اسلامی ندارند! یکی از خصوصیات مهم میثم ساده‌زیستی و طیب و طاهر زندگی ‌کردن اوست. این نوع زندگی از اعتقادات میثم تمار به‌شمار می‌رفت. آرمان میثم و قصد او از تبعیت از امام معصوم اجرای همین سبک زندگی است.

افرادی مانند میثم حاضر بودند قطعه قطعه شوند ولی دست از این نوع زندگی بر‌ندارند اما در جامعه کنونی- چه در فضای‌های مجازی و چه در عالم واقعی- فاصله زیادی از زندگی اسلامی دیده می‌شود. میثم الگوی حسنه مکتب اسلامی است. ما باید با این نوع زندگی آشتی کرده و مردم را با این‌گونه افراد آشنا کنیم».

 نظر دهید »

عارفانه

04 تیر 1396 توسط زهرا كرمي
عارفانه

استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 140
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

سرمه اندیشه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی
  • مشاوره
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس