سرمه اندیشه

  • خانه 
  • عمومی  

دعا

13 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
دعا

سریع الاستجابة ترین دعا جهت رسیدن به حاجت کدام است؟

اگرچه دعاهای زیادی از امامان معصوم (ع) نقل شده است که مورد اجابت واقع شده و سریع الاجابة هستند، که ذکر متن آنها در این جا مقدور نیست و فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می شود:

1. دعای توسل

2. دعای فرج

3. دعای اسم اعظم

4. دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد(ع)

5. دعایی تحت عنوان سریع الاجابة: از امام موسی بن جعفر (ع) با این شروع که: «اللهم انی اطعتک فی احب الاشیاء الیک و ….»

6. دعایی از امام صادق (ع) که هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می شود، لبیک، حاجت تو چیست؟

7. دعایی از امام جعفر صادق (ع) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه ای که تا نفس او قطع شود، گفته می شود لبیک حاجت تو چیست؟

این دعا ها در کتاب مفاتیح الجنان تحت عنوان دعای سریع الاجابة آمده است.

دعا ارتباط نیازمندانه بنده با ذات حق تعالی، برای رفع نیازهای دنیوی و اخروی است.

استجابت دعا، مانند هر پدیده دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می رسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود. [1] به هر حال چون ذکر متن دعاها در این جا مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می شود:

1. دعای توسل:

محمد ابن بابویه دعای توسل را از ائمه (ع) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب های چهارشنبه خوانده می شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (ع) و واسطه قرار دادن آنها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: « اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…» خدایا من از تو می خواهم و روی می آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت… «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا [2] .

2. دعای فرج:

کفعمی درکتاب بلدالامین دعایی از حضرت علی (ع) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:

«یا عماد من لا عماد له…» : ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد… «وافعل بی ما انت اهله»: با من چنان کن که تو اهل آنی [3] . و آنگاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.

3. دعای اسم اعظم:

سید علیخان شیرازی درکتاب کلم طیب نقل فرموده: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او « الله» و اختتام او «هو» است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار بدهد، هرآینه هر امر مهم جزئی و کلی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره ی مبارکه ی بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آنها صورت نمی گیرد:

1. «الله لا إله إلا هو الحی القیوم … » تا آخر آیة الکرسی،

2. «الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …»

3. «الله لا إله ان هو لیجمعنکم …»

4. «الله لا إله ان هو له الاسماء …»

5. «الله لا إله الا هو و علی إلله…» [4]
4. دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (ع):

امام سجاد (ع) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل گوید هر کس این دعا را صد بار بخواند ، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است: «الهی کیف ادعوک و انا…:» خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… «تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین» گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان ترین مهربانان. [5]

5. دعای سریع الاجابة:

کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (ع) نقل کرده و فرموده: عظیم الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است:

«اللهم انی اطعتک فی احب الاشیاء الیک و هو التوحید»: خدایا من تو را اطاعت کردم در آنچه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تواست.

«و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب»، روزی ام ده، از آن جا که گمان می برم و از آن جا که گمان نمی برم؛ زیرا تو روزی دهی هر که را بخواهی بی حساب؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب. [6]

6. دعایی از امام صادق (ع) که هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می شود، لبیک، حاجت تو چیست؟. [7]

7. دعایی از امام جعفر صادق (ع) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه ای که تا نفس او قطع شود، گفته می شود لبیک حاجت تو چیست؟. [8]
همه ی این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان، فصل پنجم آورده است.

البته لازم به تذکر است که برای حاجت های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آنها می توانید به کتاب مفاتیح الجنان مراجعه کنید.

 نظر دهید »

مشاهیر استان مرکزی

13 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
مشاهیر استان مرکزی

دکتر محمد قریب
مرحوم دکتر محمد قریب در سال ۱۲۸۸ در یک خانواده مذهبی در تهران متولد شد. پدرش مرحوم علی اصغر از مردم گرکان از توابع آشتیان بود . دوران ابتدایی را در دبستان سیروس و متوسطه را در دارالفنون گذرانید. وی در سال ۱۳۰۶ شمسی در زمره اولین گروه دانشجویان ایرانی بودند که بری ادامه تحصیل در رشته پزشکی به فرانسه رفتند. وی در پایان سال اول در شهر رن فرانسه موفق به دریافت جایزه لابراتور تشریح دانشکده پزشکی شد. وی در سال ۱۳۱۴ نخستین ایرانی بود که توانست در کنکور انترنی بیمارستان پاریس موفق شود. رساله دکترای خودرا تحت عنوان (( وقفه تنفسی شیرخواران )) با درجه بسیار خوب گذرانید و در سال ۱۳۱۵ با دوشیزه زهرا قریب, دختر مرحوم آقا میرزا عبدالعظیم خان قریب ازدواج کرد و نتیجه این پیوند مبارک دو پسر ودو دختر می باشد. پسران ایشان به پزشکی اشتغال دارند. ازدواج نموده ودر سال ۱۳۱۷ به ایران بازگشت نمود. پس از طی نمودن دوره سربازی در سال ۱۳۱۹ به عنوان دانشیار طب اطفال در دانشگاه به فعالیت علمی مشغول گردید. وی ابتدا در بیمارستان رازی به اداره بخش اطفال مشغول شد و بعد از آن به بیمارستان هزار تختخوابی آمد و در آن بخش اطفال دایر نمود. وی در سال ۱۳۱۹ کتاب بیماریهای کودکان را به چاپ رساند و در سال ۱۳۳۵ با همکاری آقای دکتر اهری آن را با اطلاحات جدید تجدید چاپ نمود. دکتر قریب در سال ۱۳۲۱ به دریافت نشان عالی دولت فرانسه شد و در سال ۱۳۵۰ به عضویت هیئت مدیره انجمن بین المللی بیماریهای کودکان در آمد. همچنین در آخرین سالهای عمر وی موفق به نشان درجه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش شد.وی در طول سالهای فعالیت علمی خود در کنگره های مختلف بین المللی در کشورهای مختلف از جمله فرانسه، آمریکا، کانادا، ژاپن، ترکیه و اتریش شد و عضویت چندین مجمع علمی بین المللی را برعهده داشت. ایشان اولین تعویض خون را در ایران انجام دادند و از بنیانگذاران انتقال خون در ایران بودند.از مهمترین اقدامات ایشان بنیانگذاری و تأسیس اولین بیمارستان تخصصی کودکان یعنی بیمارستان مرکز طبی کودکان به همراه دکتر اهری بود که ایشان این اقدام را در زمان بازنشستگی خود انجام دادند. آنچه دکترمحمد قریب را شاخص می نمود هوش سرشار، علاقه به فراگیری، قدرت کار واستقامت در مقابل مشکلات بود.کلاس درس استاد که تقریبا همیشه بر بالین بیمار بود , درنوع خود مکتبی از پیشرفته ترین روشهای علمی کنونی به شمارمی رفت . استاد شاگرد را در برابر بیمار ومسایل وی قرار می داد، وی را به تفکر وتعقل وسخن گفتن وا می داشت وسپس راهنمایی می نمود.مرحوم دکتر قریب در حین فعالیت علمی فعالیت سیاسی و اجتماعی نیز داشت به گونه ای که بارها در کلاس درس به اقدامات رژیم انتقاد نموده و پس از واقعه ۲۸ مرداد ۳۲ نیز بدنبال امضاء یک بیانیه به همراه ۱۰ تن دیگر از اعضاء هیئت علمی دانشگاه مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر نعمت الهی به دستور شاه از دانشگاه اخراج شدند که این موضوع باعث افزایش محبوبیت ایشان در بین دانشجویان و جامعه دانشگاهی شد. مرحوم دکتر قریب در سال ۱۳۵۱ به هماچوری (دفع خون از دستگاه ادراری) مبتلا شدند که بعدها تشخیص کانسر مثانه داده شد و اقدامات درمانی انجام شده در ایران و آمریکا تأثیر چندانی بر بیماری ایشان نداشته و سرانجام در روز سه شنبه اول بهمن ماه ۱۳۵۳ در بیمارستان مرکز طبی کودکان محل خدمت خود دار فانی را وداع کردند و طبق وصیت خودشان در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شدند. برای مراسم تدفین دکتر محمد قریب، آیت الله العظمی گلپایگانی نماز ایشان را قرات فرمودند. از جمله شاگردان ایشان می توان به دکتر ولایتی وزیر امر خارجه سابق اشاره کرد. روزگار قریب نام مجموعه تلویزیونی است که کیانوش عیاری درباره زندگی دکتر محمد قریب ساخته‌است.

 نظر دهید »

چرا خدا صابران را دوست دارزد؟

13 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
چرا خدا صابران را دوست دارزد؟

یعنی چرا صبر علت و زمینه جلب محبت الهی به بنده است.

در قرآن کریم می‌خوانیم: «وَ اللهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»؛[1] «خداوند صابران را دوست دارد».
این‌که چرا خداوند صبرکنندگان را دوست دارد؛ باید پاسخ آن‌را از اهمیت و ارزش صبر یافت که در این‌باره به طور خلاصه نکاتی بیان می‌شود:
1. دیندارى به معناى شناخت خداوند و پذیرش یگانگى ربوبیت او و تسلیم شدن در برابر دستورهاى او است. مؤمن کسى است که هم به خداوند معرفت دارد، هم‏ او را ربِ یگانه جهان می‌داند و هم از او پیروى می‌کند.[2] پیروى از دستورهاى خداوند جز با صبر و پایدارى در برابر وسوسه‌هاى شیطان و لشکریان جهل ممکن نیست؛ از این‌رو در روایات، رابطه صبر با ایمان را چونان رابطه سر با بدن دانسته‌اند، و هر کس که صبر ندارد از ایمان تهى است.[3]
افزون بر این؛ رابطه فضیلت‌هاى اخلاقى با صبر نیز مانند رابطه صبر با ایمان است؛ زیرا هیچ کار پسندیده اخلاقى جز با صبر و استقامت در برابر لشکریان جهل انجام‌پذیر نیست و از این‌رو است که برخى از علماى اخلاق گفته‌اند: «اکثر اخلاق داخل در صبر است».[4]
2. صبر نه تنها ریشه در ایمان دارد؛ بلکه در ایمان، نقش کلیدى دارد. از امام صادق(ع) حکایت شده است: «صبر، نسبت به ایمان مانند سر نسبت به بدن است، پس همان‌گونه که اگر سر برود بدن نیز از بین می‌رود؛ اگر صبر برود ایمان نیز از بین می‌رود».[5]
از طرفى نیز صبر، نقش و ثواب عمل صالح در سیر و سلوک را ایفا می‌کند؛ همان‌طور که امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر مؤمنى به بلایى گرفتار شود و بر آن بلا صبر کند، مانند پاداش هزار شهید را خواهد داشت».[6] از این‌رو همان‌طور که از آیات قرآن استفاده می‌شود، ایمان و عمل صالح، در کنار هم باعث تکامل انسان می‌شود، و صبر می‌تواند هر دو را براى انسان به ارمغان بیاورد و در حقیقت، پُلى به سوى رضایت پروردگار باشد.
3. صبر رمز حرکت به سوی خدا است؛ خداوند در فرازهای مختلف قرآن، پیامبر اکرم(ص) را امر به صبر فرموده که در برخی آیات، صبر به صورت مطلق و در برخی دیگر، صبر در موارد خاصى ستایش شده است. گویا می‌خواهد رمز پیروزى در تمام زمینه‌ها را صبر معرفى ‌کند و شاید علت همراه شدن آن با نماز[7] این باشد که نماز حرکت آفرین است و صبر، مقاومت را ایجاب می‌کند و این دو در کنار هم به نتیجه و پیروزى می‌رسند.
4. صبر وسیله وابستگى به خدا است و با اتکاء به نفس تلازم دارد. قرآن تأثیر صبر را فلاح و رستگاری براى صابر عنوان می‌کند.[8] این تأثیر به‌گونه‌اى است که می‌تواند انسان را از هلاکت نجات بخشیده و از قعر جهنم به سوى مراتب بالاى بهشت رهنمون شود.
بنابراین، با توجه به این موارد و مباحث دیگر درباره صبر می‌توان پی برد که چرا خداوند صابران را دوست دارد؛ و به طور کوتاه گفت که؛ صبر، با همه جوانب آن، انسان را در مسیر رسیدن به کمال الهی محافظت می‌کند، و خداوند هرچه را که به او برساند، دوست دارد.

[1]. آل عمران، 146.
[2]. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 26، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. «الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَمَنْ لَا صَبْرَ لَهُ لَا إِیمَانَ لَهُ»؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق: غفاری، علی اکبر، ص 202، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج ‏3، ص 281، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
[5]. الکافی، ج ‏2، ص 87.
[6]. همان، ص 92.
[7]. «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»؛ بقره، 45.
[8]. آل عمران، 200.

 نظر دهید »

پژوهشی در باب ولایت

13 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
پژوهشی در باب ولایت

چرا در تشیع عبادات بدون پذیرش ولایت قبول نیست؟

ولایت از ریشه ولی در لغت معانی گوناگونی دارد، یکی از این معانی اولی بالتصرف است(کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته‏تر است). در اصطلاح، مراد از “ولایت” تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسان‏ها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود.

از نظر شیعه شناخت “ولّى اللَّه” و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‏ها و احکام او بر همگان واجب است و هر کس از این امر سرباز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت و پذیرش این دو مستلزم پذیرش ولایت ولّى مى‏باشد. این مطلب از آیات قرآن، همچنین حدیث ثقلین که “عترت” را قرین قرآن کریم مى‏نماید، به وضوح مستفاد است و به واسطه حدیث شریف نبوى (ص) “ر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است". تأکید مى‏شود. در ضمن لازم به ذکر است که پذیرش ولایت سبب می شود که انسان هیچ گاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق اند، و اساسا این اهل بیت (ع) هستند که راه حق را مشخص می سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می کنند.
پاسخ تفصیلی
چنانچه معنای ولایت به طور صحیح و دقیق مورد توجه قرار گیرد پاسخ سوال شما نیز روشن می شود، واژه “ولایت” و “مولى” از ماده “ولى” گرفته شده و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده‏اند: مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسیکه در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته‏تر است). [1]

در اصطلاح، مراد از “ولایت” تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسان‏ها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود.

امام (ع) شاهد و محیط بر همه انسان‏ها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هرگونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه مى‏تواند در امور تکوینیه نیز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گره‏هاى سخت را بگشاید و متوسلین خود را از بن بست‏ها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمی گیرد.

از نظر شیعه شناخت “ولّى اللَّه” و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‏ها و احکام او بر همگان واجب است و هر کس از این امر سرباز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت و پذیرش این دو مستلزم پذیرش ولایت ولّى مى‏باشد. این مطلب از آیات 3 سوره مائده که ابلاغ و معرفى ولىّ را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار مى‏دهد و 59 سوره نساء که اطاعت از اولوالامر را در طول اطاعت از خدا و رسول (ص) قرار مى‏هد و نیز حدیث ثقلین که “عترت” را قرین قرآن کریم مى‏نماید، [2] به وضوح مستفاد است و به واسطه حدیث شریف نبوى (ص) “ر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است". [3] تأکید مى‏شود. و همان طور که شما نیز در سوال اشاره کردید هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش ولایت ولى اللَّه الاعظم مقبول درگاه احدیت واقع نمى‏شود. که این مسئله از بسیارى روایات مستفاد است. [4]

به عنوان نمونه امام رضا (ع) در حدیث معروف سلسلة الذهب از اجدادشان از جانب خداوند متعال فرمودند: ” لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا"؛ [5] توحید پناهگاه محکم من است، پس هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند و پس از اندکى تأکید نمودند: با عمل به شرایط لا إله إلاّ اللَّه و من یکى از آن شرایط است (پذیرش ولایت).

در حدیث دیگر: امام باقر (ع) مى‏فرمایند: “اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت، و هیچ یک از آن ارکان به پاى رکن رکین ولایت نمى‏رسد". [6]

از مطالب مطرح شده استفاده می شود که پذیرش ولایت را خداوند بر انسان ها واجب نموده، و امر ولی را همچون امر خویش قرار داده و اطاعت از ولی را اطاعت از خود بر شمرده است؛ لذا نپذیرفتن ولایت ائمه (ع) به قبول نکردن ولایت خداوند بر می گردد. روشن است که این امر سبب می شود اعمال انسان مورد امضای خداوند قرار نگیرد، پذیرش ولایت سبب می شود که انسان هیچ گاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق اند، و اساسا این اهل بیت (ع) هستند که راه حق را مشخص می سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می کنند. رسول الله در این باره می فرمایند: «هر کس دوست می‌دارد که [چون] من زندگانی کند و [چون] من از دنیا برود، و به بهشتی که پرودگارم مرا بدان وعده فرموده، وارد شود، باید ولایت علی بن ابی طالب و جانشینان پاکش، امامان هدایت و چراغ‌های تاریکی را پس از من پذیرد. آنان هرگز شما را از درگاه هدایت به درگاه گمراهی نمی‌کشانند». [7]


[1] فیروزآبادى، القاموس المحیط ؛ سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج 2، ص 168.
[2] علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 23، ص 108، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404ق.
[3] بحار الانوار، ج 23،ص 108.
[4] برگرفته از سوال 153.
[5] بحارالأنوار، ج 3، ص 7.
[6] بحار، ج 65، ص 333 -

 نظر دهید »

پژوهشی در باب ولایت

13 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي

چرا در تشیع عبادات بدون پذیرش ولایت قبول نیست؟

ولایت از ریشه ولی در لغت معانی گوناگونی دارد، یکی از این معانی اولی بالتصرف است(کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته‏تر است). در اصطلاح، مراد از “ولایت” تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسان‏ها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود.

از نظر شیعه شناخت “ولّى اللَّه” و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‏ها و احکام او بر همگان واجب است و هر کس از این امر سرباز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت و پذیرش این دو مستلزم پذیرش ولایت ولّى مى‏باشد. این مطلب از آیات قرآن، همچنین حدیث ثقلین که “عترت” را قرین قرآن کریم مى‏نماید، به وضوح مستفاد است و به واسطه حدیث شریف نبوى (ص) “ر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است". تأکید مى‏شود. در ضمن لازم به ذکر است که پذیرش ولایت سبب می شود که انسان هیچ گاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق اند، و اساسا این اهل بیت (ع) هستند که راه حق را مشخص می سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می کنند.
پاسخ تفصیلی
چنانچه معنای ولایت به طور صحیح و دقیق مورد توجه قرار گیرد پاسخ سوال شما نیز روشن می شود، واژه “ولایت” و “مولى” از ماده “ولى” گرفته شده و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده‏اند: مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسیکه در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته‏تر است). [1]

در اصطلاح، مراد از “ولایت” تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسان‏ها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود.

امام (ع) شاهد و محیط بر همه انسان‏ها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هرگونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه مى‏تواند در امور تکوینیه نیز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گره‏هاى سخت را بگشاید و متوسلین خود را از بن بست‏ها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمی گیرد.

از نظر شیعه شناخت “ولّى اللَّه” و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‏ها و احکام او بر همگان واجب است و هر کس از این امر سرباز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت و پذیرش این دو مستلزم پذیرش ولایت ولّى مى‏باشد. این مطلب از آیات 3 سوره مائده که ابلاغ و معرفى ولىّ را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار مى‏دهد و 59 سوره نساء که اطاعت از اولوالامر را در طول اطاعت از خدا و رسول (ص) قرار مى‏هد و نیز حدیث ثقلین که “عترت” را قرین قرآن کریم مى‏نماید، [2] به وضوح مستفاد است و به واسطه حدیث شریف نبوى (ص) “ر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است". [3] تأکید مى‏شود. و همان طور که شما نیز در سوال اشاره کردید هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش ولایت ولى اللَّه الاعظم مقبول درگاه احدیت واقع نمى‏شود. که این مسئله از بسیارى روایات مستفاد است. [4]

به عنوان نمونه امام رضا (ع) در حدیث معروف سلسلة الذهب از اجدادشان از جانب خداوند متعال فرمودند: ” لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا"؛ [5] توحید پناهگاه محکم من است، پس هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند و پس از اندکى تأکید نمودند: با عمل به شرایط لا إله إلاّ اللَّه و من یکى از آن شرایط است (پذیرش ولایت).

در حدیث دیگر: امام باقر (ع) مى‏فرمایند: “اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت، و هیچ یک از آن ارکان به پاى رکن رکین ولایت نمى‏رسد". [6]

از مطالب مطرح شده استفاده می شود که پذیرش ولایت را خداوند بر انسان ها واجب نموده، و امر ولی را همچون امر خویش قرار داده و اطاعت از ولی را اطاعت از خود بر شمرده است؛ لذا نپذیرفتن ولایت ائمه (ع) به قبول نکردن ولایت خداوند بر می گردد. روشن است که این امر سبب می شود اعمال انسان مورد امضای خداوند قرار نگیرد، پذیرش ولایت سبب می شود که انسان هیچ گاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق اند، و اساسا این اهل بیت (ع) هستند که راه حق را مشخص می سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می کنند. رسول الله در این باره می فرمایند: «هر کس دوست می‌دارد که [چون] من زندگانی کند و [چون] من از دنیا برود، و به بهشتی که پرودگارم مرا بدان وعده فرموده، وارد شود، باید ولایت علی بن ابی طالب و جانشینان پاکش، امامان هدایت و چراغ‌های تاریکی را پس از من پذیرد. آنان هرگز شما را از درگاه هدایت به درگاه گمراهی نمی‌کشانند». [7]


[1] فیروزآبادى، القاموس المحیط ؛ سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج 2، ص 168.
[2] علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 23، ص 108، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404ق.
[3] بحار الانوار، ج 23،ص 108.
[4] برگرفته از سوال 153.
[5] بحارالأنوار، ج 3، ص 7.
[6] بحار، ج 65، ص 333 -

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 64
  • 65
  • 66
  • ...
  • 67
  • ...
  • 68
  • 69
  • 70
  • ...
  • 71
  • ...
  • 72
  • 73
  • 74
  • ...
  • 140
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

سرمه اندیشه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی
  • مشاوره
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس