سرمه اندیشه

  • خانه 
  • عمومی  

حکایت

06 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي

ناپلئون بزرگ نابغة سیاسیون عالم، راجع به مسلمین فكر كرد. پرسید: مركز مسلیمین كجا است، مصر را معرفی كردند، با یك مترجم عرب به طرف شهر مصر حركت كرد، پس از ورود با مترجمش به كتابخانه آن شهر وارد شد، به مترجمش گفت:
یكی از كتابها را برایم بخوان، دست برد بین این همه كتب یكی را برداشته، گشود، دید قرآن است اول صفحه دیدگانش را این آیه جذب نمود «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ».
ترجمه: یقیقاً این قرآن «بشر را» به استوارترین راه هدایت می‎كند.
آیه را برای ناپلئون خواند و ترجمه كرد، از كتابخانه بیرون آمد وشب را تا صبح به فكر این آیه بود، صبح بیدار شده دو مرتبه به كتابخانه آمدند از مترجم خواست از همان كتاب دیروزی برایش بخواند، قرآن را باز كرده و آیاتی چند از قرآن را تلاوت و معنی كرد، ناپلئون برگشت، شب را باز غرق در تفكّر بود.
روز سوّم به كتابخانه برگشتند به درخواست ناپلئون چند آیه از قرآن را مترجم برایش خواند و ترجمه كرد و از كتابخانه بیرون آمدند.
ناپلئون پرسید، این كتاب مربوط به كدام ملت است؟
مترجم گفت:
مربوط به مسلمانان است و اینان معتقدند كه این قرآن است و از آسمان به پیامبر عظیم الشأن آنها نازل گردیده.
ناپلئون دو جمله گفت: یكی به نفع مسلمین یكی به ضرر مسلمین آنكه به نفع مسلمین از دهان این مرد سیاسی بیرون آمده، این بود كه گفت: آنچه من از این كتاب استفاده كردم این طور احساس نمودم كه اگر مسلمانها از دستور جامع این كتاب استفاده كنند ذلّت نخواهند دید.
و آن جمله‎ای كه به ضرر اسلام گفت این بود كه می‎گفت:
تا زمانی كه این قرآن در بین مسلمین حكومت كند، در پرتو تعالیم عالیه و برنامه جامع، مسلمانها تسلیم ما، نخواهند شد، مگر ما بین آنها و این قرآن جدائی بیفكنیم.

 نظر دهید »

حکایت

06 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي

ناپلئون بزرگ نابغة سیاسیون عالم، راجع به مسلمین فكر كرد. پرسید: مركز مسلیمین كجا است، مصر را معرفی كردند، با یك مترجم عرب به طرف شهر مصر حركت كرد، پس از ورود با مترجمش به كتابخانه آن شهر وارد شد، به مترجمش گفت:
یكی از كتابها را برایم بخوان، دست برد بین این همه كتب یكی را برداشته، گشود، دید قرآن است اول صفحه دیدگانش را این آیه جذب نمود «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ».
ترجمه: یقیقاً این قرآن «بشر را» به استوارترین راه هدایت می‎كند.
آیه را برای ناپلئون خواند و ترجمه كرد، از كتابخانه بیرون آمد وشب را تا صبح به فكر این آیه بود، صبح بیدار شده دو مرتبه به كتابخانه آمدند از مترجم خواست از همان كتاب دیروزی برایش بخواند، قرآن را باز كرده و آیاتی چند از قرآن را تلاوت و معنی كرد، ناپلئون برگشت، شب را باز غرق در تفكّر بود.
روز سوّم به كتابخانه برگشتند به درخواست ناپلئون چند آیه از قرآن را مترجم برایش خواند و ترجمه كرد و از كتابخانه بیرون آمدند.
ناپلئون پرسید، این كتاب مربوط به كدام ملت است؟
مترجم گفت:
مربوط به مسلمانان است و اینان معتقدند كه این قرآن است و از آسمان به پیامبر عظیم الشأن آنها نازل گردیده.
ناپلئون دو جمله گفت: یكی به نفع مسلمین یكی به ضرر مسلمین آنكه به نفع مسلمین از دهان این مرد سیاسی بیرون آمده، این بود كه گفت: آنچه من از این كتاب استفاده كردم این طور احساس نمودم كه اگر مسلمانها از دستور جامع این كتاب استفاده كنند ذلّت نخواهند دید.
و آن جمله‎ای كه به ضرر اسلام گفت این بود كه می‎گفت:
تا زمانی كه این قرآن در بین مسلمین حكومت كند، در پرتو تعالیم عالیه و برنامه جامع، مسلمانها تسلیم ما، نخواهند شد، مگر ما بین آنها و این قرآن جدائی بیفكنیم.

 نظر دهید »

توصیه های اخلاقی

06 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
توصیه های اخلاقی

پانزده توصیه مرحوم میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مۆمنانه:

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می‌گذارد.

7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مۆمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مۆمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مۆمنین و مۆمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعداً خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و…. کار محبت همین است.

10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد میکند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمۆمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله.

14. دل های مۆمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است… شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود، بلکه متنجس را هم پاک میکند.

15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در «إلّا» تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه «الله» را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

 نظر دهید »

احکام روزه

06 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي

زمان نيّت روزه
سؤال
شخصى در روزه ماه رمضان تا طلوع آفتاب خوابيده و نيّت روزه آن روز را نكرده، آيا مى‌تواند از آن هنگام نيّت روزه كند؟
جواب: اگر از شب قبل از خوابيدن نيّت داشته، همان كافى است.

 نظر دهید »

دعای روز اول

06 خرداد 1396 توسط زهرا كرمي
دعای روز اول
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 82
  • 83
  • 84
  • ...
  • 85
  • ...
  • 86
  • 87
  • 88
  • ...
  • 89
  • ...
  • 90
  • 91
  • 92
  • ...
  • 140
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

سرمه اندیشه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی
  • مشاوره
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس