مذهبی
اگر یهود و نصارا نیز به کتاب خود عمل می کردند، در جهان تنها یک دین و یک امت می داشتیم.
بخش قرآن تبیان
پیامبران
اسلام پیروان خود را الزام کرده است که همه ی پیامبران الهی را گرامی بدارند، زیرا هر یک از آن ها برای زمانی سفیر خدا در میان امت ها بوده اند و مسلمین را مکلف نموده است تا میان آن ها تفاوتی قائل نباشند.
اگر یهود و نصارا نیز به کتاب خود عمل می کردند، در جهان تنها یک دین و یک امت می داشتیم.
منبع:
برگرفته از تفسیر یک جلدی مبین
داستان
بی اعتمادی به خدا
شاید شما نیز افرادی را دیده باشید که با پدید آمدن کوچکترین مشکل در زندگی، خدا را فراموش کرده و یا با بیان این که خداوند به یاد ما نیست، دست به دامن هر فردی از مومن و کافر می گردند تا مشکل خود را رفع نمایند که بعضاً نیز مشکل آنان برطرف نمی گردد.
داستان درباره كوهنوردی است كه می خواست بلندترین قله را فتح كند . بالاخره بعد از سال ها آماده سازی خود، ماجرا جویی اش را آغاز كرد. اما از آنجایی كه آوازه ی فتح قله را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از قله بالا برود.
او شروع به بالا رفتن از قله كرد ، اما دیر وقت بود و به جای چادر زدن همچنان به بالا رفتن ادامه داد، تا اینكه هوا تاریك تاریك شد.
سیاهی شب بر كوه ها سایه افكنده بود و كوهنورد قادر به دیدن چیزی نبود . همه جا تاریك بود. ماه و ستاره ها پشت ابر گم شده بودند و او هیچ چیز نمی دید .
در حال بالا رفتن بود ، فقط چند قدمی با قله فاصله داشت كه پایش لغزید و با شتاب تندی به پایین پرتاب شد.
در حال سقوط فقط نقطه های سیاهی می دید و به طرز وحشتناكی حس می كرد جاذبه ی زمین او را در خود فرو می برد. همچنان در حال سقوط بود … و در آن لحظات پر از وحشت تمامی وقایع خوب و بد زندگی به ذهن او هجوم می آورند.
ناگهان درست در لحظه ای كه مرگ خود را نزدیك می دید حس كرد طنابی كه به دور كمرش بسته شده ، او را به شدت می كشد …
میان آسمان و زمین معلق بود … فقط طناب بود كه او را نگه داشته بود و در آن سكوت هیچ راه دیگری نداشت جز اینكه فریاد بزند : خدایا كمكم كن …
ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه می خواهی ؟
- خدایا نجاتم بده
- آیا یقین داری كه می توانم تو را نجات دهم ؟
- بله باور دارم كه می توانی
- پس طنابی را به كمرت بسته شده قطع كن …
لحظه ای در سكوت سپری شد و كوهنورد که جرأت رها کردن طناب را نداشت تصمیم گرفت با تمام توان اش طناب را بچسبد.
خداوند فرمود: پس چگونه از من کمک نخواستی و به غیر من استعانت جستی و به عبدی از بندگان من امید بستی تا تو را نزد مخلوقی از مخلوقات من ذکر کند، در حالی که آن مخلوق در اختیار من بود و به خاطر همین گناهت مدت ها در زندان به سر بردی
فردای آن روز گروه نجات گزارش دادند كه جسد یخ زده كوهنوردی پیدا شده … در حالی كه از طنابی آویزان بوده و دستهایش طناب را محكم چسبیده بودند و فقط یک قدم از سطح زمین فاصله داشت …
این یک داستان بود … ولی در زندگی خیلی از ما آدم ها چنین ماجراهایی کم و بیش دیده می شوند … بی اعتمادی به خدا گاهی اوقات ما آدم ها انقدر درگیر مسائل زندگی و دنیا می شویم که یادمان می رود که منبعی داریم با قدرتی عظیم که لایق توکل کردن و تکیه کردن است … اوست که عظمت و مهربانی اش واقعاً لایق بی اعتمادی های ما ، پشت کردن ها و ندیدن هایش نیست …
نه او لایق این است که نادیده گرفته شود و نه ما لایق آن هستیم که به غیر او چشم بدوزیم و عالم را غیر از او بدانیم: «خزائن آسمان ها و زمین از آن خداست، ولی منافقان نمی فهمند» [منافقون، آیه 7]
کمی حواسمان به نیت ها، گفتار ها و باورهایمان بیشتر باشد، غیر او را در کارهایمان شریک نکنیم، همه چیز را از او و قدرت او بدانیم و لاغیر؛ چنانچه امام صادق (علیه السلام) میفرماید: همین که میگویند اگر فلان شخص نبود، مشکل من حل نمی شد، این تفکر با ایمان سازگار نیست. [مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، ج71، ص150، حدیث 49]
و چه زیبا خود خدای مهربان نتیجه ی بی اعتمادی به او را زیبا به تصویر کشیده و نتیجه اش را برایمان یادآور شده است: «خداوند در بیان داستان حضرت یوسف (علیه السلام) می فرماید: و به آن یکی از آن دو نفر، که می دانست رهایی می یابد، گفت: مرا نزد صاحبت یادآوری کن. ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد و به دنبال آن (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند.» [یوسف، آیه 42]
همین که میگویند اگر فلان شخص نبود، مشکل من حل نمی شد، این تفکر با ایمان سازگار نیست
در رابطه با آیه فوق، عیاشی روایتی را از امام صادق (علیه السلام) در خصوص مدت در زندان ماندن حضرت یوسف (علیه السلام) از ایشان نقل می کند که ایشان فرمود: حضرت یوسف (علیه السلام) هفت سال در زندان ماند و خداوند به یوسف (علیه السلام) وحی نمود که ای یوسف چه کسی موجب خواب دیدن تو شد؟…
چه کسی تأویل رویا را به تو الهام نمود؟
حضرت یوسف گفت: تو ای پروردگار من. خداوند فرمود: پس چگونه از من کمک نخواستی و به غیر من استعانت جستی و به عبدی از بندگان من امید بستی تا تو را نزد مخلوقی از مخلوقات من ذکر کند، در حالی که آن مخلوق در اختیار من بود و به خاطر همین گناهت مدت ها در زندان به سر بردی. [مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج71، ص 113]
چه می شود که گاهی به خدا بی اعتماد می شویم؟
قرآن کریم در این باره می فرماید: «گروه دیگری در فکر جان خویش بودند. آنها گمان های نادرستی درباره خدا داشتند و می گفتند آیا چیزی از پیروزی نصیب ما می شود؟» [آل عمران، آیه 154]
در حقیقت گاهی اوقات سوء ظن های ما، موجب بی اعتمادی به خدا می شود.
گاهی هم انقدر در جامعه بی اعتمادی و خلف وعده دیده ایم و شنیده ایم که فکر می کنیم در مورد خداوند نیز ممکن است چنین چیزی وجود داشته باشد و حال آنکه حریم کبریائی او منزه از صفات مذموم و ناپسند است.
چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: «… خداوند از وعده خود تخلف نمی کند»[آل عمران، آیه 9]
به امید آنکه همیشه طناب های خداوند برای نجات خودمان در زندگی را محکم و باور قوی ببینیم و در شرایطی که باید به او اعتماد کنیم، اعتماد کرده و آن را رها سازیم …
راه فرار از بن بستهای زندگی
معنای ظاهری برای «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» این است که بن بست هایی که پیش روی شما قرار می گیرد به حسب ظاهر بن بست است.
تقوا بزرگترین سرمایه انسان است که شیطان تمام همت خود را برای گرفتن آن به کار می برد و تنها راه حفظ آن توکل بر خدای متعال است. متوکل واقعی هم آن کسی است که کارش برای خدا، امیدش به خدا و ترسش هم از خداست. پس سرمایه توکل موجب می شود که انسان بتواند تقوا به خرج دهد و آن وقت است که می تواند مقابل بن بست ها بایستد.
راه نجات از همه بن بست ها
قرآن می فرماید: «… وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا »(طلاق/2 و 3)
در مورد این آیه رسول گرامی اسلام (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: «آیه ای در قرآن است که اگر همه مردم به این آیه متمسک شوند برای آنها کافیست»، به وسیله این آیه گره همه مردم باز می شود و همه آن ها به مقصد می رسند. وقتی از حضرت سوال شد که این آیه کدام آیه است؟ حضرت این آیه نورانی را تلاوت کردند «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»، اگر کسی تقوای الهی را پیشه کند و متقی باشد نتیجه اش این است که خدای متعال برای او راه خروج قرار می دهد و او را از آن زاویه ای که محاسبه نمی کرد تأمین می کند و رزق را به او می رساند، بعد به دنبال این مطلب خدای متعال می فرماید: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، اگر کسی اهل توکل به خدای متعال باشد خدای متعال برای او کافیست، «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً»، و او را به مقصد خود می رساند و برای امور حدود و تقدیراتی را معین کرده است.
از صدر این آیه نورانی استفاده می شود که اگر شرایطی برای انسان پیش آمد که آن شرایط به حسب ظاهر محدودیت و بن بست است، تنها راه خروج از این بن بست تقوای الهی است، گویا یک بن بست هایی پیش روی انسان است که فقط با تدبیر و تقدیر خود خدای متعال رقم می خورد و تنها راه برای نجات از این بن بست ها چه بن بست هایی که در مسیر فرد قرار می گیرد و چه بن بست هایی که در مسیر یک جامعه واقع می شود، تقوای الهی است.
اگر فرد یا جامعه ای بتواند در شرایط سخت و در شرایط دشوار به تکلیف الهی عمل کند نتیجه اش این است که راه خروج و نجات از این بن بست ها پیش رویش گشوده می شود.
خدای متعال برای انسان و جامعه یک بن بست هایی قرار می دهد و اساس تکلیف هم در همین ها است؛ چون انسان هرچه به حسب ظاهر محاسبه می کند می بیند راهی برای عمل به وظیفه و تکلیف وجود ندارد زیرا به بن بست برخورد می کند؛ حال در این شرایط اگر انسان ترسید و تسلیم شرایط شد و پا روی تکلیف الهی خودش گذاشت همیشه در محدودیت باقی می ماند، اما اگر نترسید و طرف خدای متعال را گرفت خدای متعال راه عبور از این تنگنا را برای او باز می کند.
پژوهشی
امن یجیب
در آیتی از قرآن می خوانیم:
قُلْ مَا یعْبَأُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یكُونُ لِزَامًا(الفرقان/77)
بگو: «پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد؛ شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»
بر مبنای این آیه شریفه، اگر بندگان دست دعا به آستان حضرت دوست، بلند نکنند، و جانشان را با نسیم روح نواز یاد پروردگار، از کدورت گناه نسترند، خدای عالم نیز به آنها وقعی نخواهد نهاد. با تقدیم این مقدمه می گوییم:
در طول تاریخ تفسیر و قرآن پژوهی، برخی از آیات قرآن كریم به سبب ویژگی خاصی كه داشتند، شهرت بیشتری یافته و مورد توجه قرار گرفتهاند این آیات را آیات نامدار مینامند. در این مقاله با نام، مشخصات و نكات مهم یكی از این آیات آشنا میشویم.
آیهی 62نمل را آیهی «أمّن یجیب» میگویند. این آیه با همین عبارت آغاز می شود و به دلیل توجه ویژهی مسلمانان هنگام گرفتاریها و مشكلات، به آن معروف شده است. خداوند متعال در این آیه توجه میدهد كه هرگاه بندگان مضطرّش او را بخوانند غمواندوه و هر نوع مشكلی را از آنان برطرف میسازد:
«أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَإِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَكَّرُونَ»
«یا كسى كه دعاى مضطرّ را اجابت مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد، و شما را خلفاى زمین قرار مىدهد آیا معبودى با خداست؟! كمتر متذكّر مىشوید!».
در دو روایت از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مضطر در این آیه، بر امام زمان(عج) هنگام ظهور تطبیق داده شده است: «نزد مقام ابراهیم دو ركعت نماز می گزارد و به درگاه الهی دعا میكند؛ آنگاه خداوند دعایش را مستجاب، مشكلات حضرت را برطرف، و او را در زمین خلیفه میكند؛ سپس جبرئیل و 313 نفر با وی بیعت می كنند»
استجابت دعا
از وجود روایتی دربارهی تأثیر قرائت چند یا چندین بار این آیه در رفع بلاها و رسیدن به نیازمندیها، آگاهی نداریم؛ اما میدانیم كه از همان قرنهای نخستین اسلامی، مسلمانان با توجه به این آیه و قرائت آن، در ناراحتیها، بیماریها و درماندگیها ،به خداوند روی آورده، برای رفع نیازهایشان او را میخوانده و گاه، یكدیگر را به دعا كردن در درگاه الهی دعوت میكردهاند.1 از این رو، آن چه در عرف رایج است كه قرائت این آیه را به منزلهی ختم قرار میدهند (مانند ختم برخی دعاها) از باب فال نیكگرفتن است كه احتمالاً با توجه به جملهی معروف:
«خذ القرآن ما شئت لما شئت»
«به هر آیهای از قرآن كه میخواهی برای رسیدن به خواستهات تمسك كن» بوده است.
بنابراین، قرائت آیه از باب درخواست و دعا نیست؛ بلكه تعریض به خداوند است كه بنده، حال مضطر خود را به او عرضه میكند و وعدهی پروردگار به گشایش مشكل و استجابت دعا را به یاد میآورددر دو روایت از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مضطر در این آیه، بر امام زمان(عج) هنگام ظهور تطبیق داده شده است:
«نزد مقام ابراهیم دو ركعت نماز می گزارد و به درگاه الهی دعا میكند؛ آنگاه خداوند دعایش را مستجاب، مشكلات حضرت را برطرف، و او را در زمین خلیفه میكند؛ سپس جبرئیل و 313 نفر با وی بیعت می كنند».
نتیجه:
آنچه حایز اهمیت است نفس ارتباط با خدا و دعاست و یقین به استجابت آن از طرف بی نیاز بنده نواز، هر آیتی از خدا نوری است که زنگار پلیدی ها را از سیمای جان آدمی می زداید، پس بر شما باد تمسک به آیات نور در بی کرانگی دعا.