سرمه اندیشه

  • خانه 
  • عمومی  

رستاخیز عشق

11 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي
رستاخیز عشق

بوی خوش کدام بهار است که شامه زمین را می‏نوازد؟ هوای پیراهن کدام یوسف است، که دنیا رابه سرمستی فرا خوانده است؟ این همه پروانه شناور در هوای عشق، زاده کدام لبخند است؟

آری! رستاخیز عشق است. زمین، به مهمانی آسمان می‏رود. اهالی ملکوت، کجاوه هدایت را به دوش گرفته‏اند. دسته دسته ستاره، پشت در خانه موسی بن جعفر علیه‏السلام صف کشیده‏اند تا رضای الهی را در رضای تو بجویند.

خورشیدی از دامان «نجمه» طلوع کرده است تا سرنوشت تاریک دنیا را به روشنایی و روز برساند.

خوش آمدی ای هشتمین خورشید!

تو آمدی تا پرندگان خوش الحان، آشیان گزیده بر شاخسار نگاهت، دنیا را زیر پر و بال سعادت بگیرند. تا در تاریکنای دنیا، آفتاب لبخندت، «شمس الشموس» لحظه‏های بی‏کسی انسان باشد. تو در ادامه مهربانی خدا در مقدس‏ترین دقایق موعود، زاده شدی، تا خواب تمام باغستان‏های عقیم، از عطر نفس‏های تو، به شکوفایی و رویش برسد.

شور آمدنت، چه رستاخیزی بر انگیخته در چهار گوشه عالم! درختان صف به صف، شکوه جاودانه آمدنت را به تماشا ایستاده‏اند و آبشارها، قد کشیده‏اند زلالی و سرفرازی نگاهت را. جاده‏ها، شوق رسیدنت را، سراسیمه دویده‏اند.

بوی تو وزیدن گرفت و تمام گردنه‏ها به سمت مدینه چرخیدند. تمام دشت‏ها پیراهن گل به تن کردند.

 نظر دهید »

منظور از اول و آخر بودن خداوند چیست؟

11 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي
منظور از اول و آخر بودن خداوند چیست؟

اول و آخر از اسمای ذات خدا بوده و با دیگر اسمای خداوند عینیت و اتحاد دارد

اوّل در اصل به شکل «أءول» بر وزن افعل و از ریشه «أول» است. در لغت به معنای مقدم بر چیزی است.در واقع می توان آنرا ابتدای چیزی دانست که گاه دوم دارد و گاه ندارد. آخر نیز بر وزن فاعل و از ریشه «اخر» به معنای تأخر در مقابل تقدم است.

اول و آخر از اسمای ذات خدا بوده و با دیگر اسمای خداوند عینیت و اتحاد دارد و به عنوان یکی از اسمای خدا تنها یکبار در قرآن بکار رفته اند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ »اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزى داناست. اول و آخر از صفات متقابل اند و ذات حق به دلیل نامحدود بودن قابل اتصاف به آنهاست. بنابراین بین اول و آخر بودن خداوند منافاتی نیست. خداوند از همان جهت که اول است آخر نیز هست، و از همان حیث که آخر است اول نیز هست، زیرا خداوند واحد حقیقی است و جهات گوناگون در او نیست.اهل عرفان در تقسیمی اسمای الهی را به 4 اسم «اول» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» تقسیم کرده، آنها را امهات اسما دانسته و اسم جامع آنها را «الله» و «رحمن» به حساب آورده اند. آنان معتقدند هر اسمی که مظهر آن ازلی و ابدی است، ازلیت آن از اسم اول و ابدیت آن از اسم آخر است و نیز اسمای متعلق به ابداء و ایجاد در اسم اول داخل اند، چنانکه اسمای مربوط به اعاده و جزاء در اسم آخر داخل اند.
ارتباط با خدا,توکل به خدا

اول بودن خدای سبحان به معنای ازلی بودن ذات الهی است

در توضیح معنای اول بودن خداوند دو بیان عمده وجود دارد:
1.اول بودن خدای سبحان به معنای ازلی بودن ذات الهی است و اینکه هیچ چیزی در وجود بر ذات او سبقت ندارد. برخی نیز اول بودن را به معنای غنی بالذات و بی نیاز از غیر دانسته اند که این معنا نیز به همین معنای اول باز می گردد. ازلی بودن خداوند از اینروست که واجب الوجود است و لازمه وجوب وجود آن است که به هیچ وجه فرض عدم بر آن صحیح نبوده، در وجود خود هیچ گونه نیازی به غیر نداشته باشد. در روایات بسیاری نیز اول بودن خداوند به ازلی بودن ذات او تفسیر شده است. بنابراین اول مطلق فقط خداست و هر چه جز او اول باشد ، اول نسبی و اضافی خواهد بود. چنانچه در آیه ذکر شده نیز اول و آخر بودن فقط مختص خدا دانسته شده است.

2. اول بودن خداوند به این معناست که ذات الهی اول همه موجودات و مبدأ المبادی است و وجود هر چیزی از او صادر شده است. به این معنا که اگر سلسله موجودات را که به صورت علل و معلولات مرتب شده اند در نظر بگیریم ، ذات حق نسبت به همه آنها اول است و سایر موجودات وجودشان را از او گرفته اند.

مفسران برای اسم آخر نیز معانی متعددی گفته اند که می توان آنها را در دو معنای عمده خلاصه کرد:
1.منتها و مرجع موجودات. بازگشت هر موجودی به خداوند بوده و خداوند مقصود نهایی همه اشیا است؛ از اینرو موجودات تا به او واصل نشوند ، به جستجو و حرکت ادامه می دهند و پس از وصول به او ، آرامش و اطمینان می یابند. این معنا با آیات « وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنْتَهَى»، « إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى»، « وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ »

2. باقی و ابدی. یعنی ذاتی که پس از فنا و نابودی تمام موجودات، هم چنان موجود است. البته این معنا از لوازم معنای نخست است، نه آنکه معنایی مستقل باشد. این معنا با آیاتی نظیر « وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى»،« کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ* وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ »مطابقت دارد.

برای آخر معانی متعدد دیگری نیز در کتاب های تفسیر و عرفانی ذکر شده، چنانچه فخر رازی برای آن 24 معنا نقل کرده است.

به اعتقاد برخی اول و آخر و ظاهر و باطن مجموعا این معنا را افاده می کند که همه امور به دست خدا بوده، تمامیت هر چیزی به اوست.

 نظر دهید »

 نماز پرفضیلت برای بهشتی شدن

11 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي
 نماز پرفضیلت برای بهشتی شدن

این نماز مشهور و معروف است، اکثر بزرگان مانند علاّمه مجلسی در بحار و شیخ‌طوسی و علاّمه حلّی در کتابهای خود ذکر کرده‌اند. شیخ‌طوسی(ره) از حضرت‌رسول(ع) روایت نموده‌اند:

هر کس در شب‌جمعه یا روزجمعه یا شب‌دوشنبه یا روز‌دوشنبه یا شب‌پنج‌شنبه یا روز پنج‌شنبه‌ چهار رکعت نماز (دو، دورکعتی) نماز بجا بیاورد، در هر رکعت (حمد) هفت مرتبه و سوره (اناّ انزلناه) را یک مرتبه قرائت کند و بعد از سلام صد‌مرتبه بگوید:

(اللّهُمِّ صَلِّ عَلی مُحَمِّدٍ وَ آلِ مُحَمِّد) و صد‌مرتبه (اللّهُمِّ صَلِّ عَلی جَبْرَئیلَ) بگوید: خداوند به او عطا می‌فرماید هفتاد‌هزار قصر در بهشت که در هر قصری هفتاد‌هزار خانه باشد و در هر یک از آنها هزار اطاق باشد و در هر یک هفتاد‌هزار جاریه بهشتی .

 نظر دهید »

,حجاب زنان یهودچگونه بود

11 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي
,حجاب زنان یهودچگونه بود

اگر خداوند حجاب را برای زن قرار داده، بخاطر حساسیت وجود اوست

حجاب یکی از احکام ارشادی اسلام است. در این باره احادیث و روایات بسیاری موجود است. امام على علیه السّلام در غررالحکم فرموده اند : «پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست.» و در جایی دیگر می فرمایند: :«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند.»

اندیشمندان دینی نیز به ضرورت وجود حجاب در جامعه اشاره کرده اند. شهید مرتضی مطهری در کتاب «مسئله حجاب» به این موضوع پرداخته و نوشته است:« لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است. در خود قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است. پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است، همچنانکه عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی دیگر از مظاهر آن است.

زنان باستان یهود حجاب داشتند
مسئله حجاب از دیدگاه فاطمه زهرا(س)تا آنجاست که وقتی پیرمردی نابینا به ایشان مراجعه می کنند، خودشان را می پوشانند و وقتی از ایشان سوال می کنند چرا خودتان را می پوشانید حضرت می فرماید: او مرا نمی بیند ولی من او را می بینم و او بوی من را استشمام می کند. این نشان می دهد حجاب فقط برای بدن نیست. ممکن است بوی بدن زن نشان بدهد که این زن است.

اسامی اعظم 14 حرف هستند که در ابتدای بعضی سوره ها عنوان شده است مثل الف لام میم. اسامی ائمه ما همه حروف اعظم است. اگر به بدن خود نگاه کنیم این اسامی در بدن ما آشکار است. در کتاب اشارات و تنبیهات بوعلی سینا به این مسئله با شعر اشاره شده است. ترجمه اش این است که دو «علی» به صورت معکوس روی صورت ما قرار گرفته. چشم ما «ع» علی، بینی «ل» علی و ابرو «ی» علی و اگر برعکس در نظر بگیریم دهان «ی» علی محسوب می شود. پیامبر (ص) می فرماید: نام حسن در گوش راست و نام حسین در گوش چپ ما قرار گرفته است. نام محمد در کل بدن قرار گرفته. سر ما «م» محمد، دستهامان «ح» محمد و پاهای ما «د» محمد است. در رابطه با اسم فاطمه (س)، این اسم در کبد قرار گرفته یعنی آشکار نیست.
اگر خداوند حجاب را برای زن قرار داده، بخاطر حساسیت وجود اوست و این فقط در دین ما نیست. در کتاب ویل دورانت به صراحت به حجاب یهودیان باستان اشاره می شود. زنان یهود در آن زمان اگر بدون پوشش از خانه خارج می شدند، کشتنشان بر شوهر واجب بود. حجابشان به شکلی بود که یک پارچه چهار گوش که از جلو تا زانو و از پشت تا پشت زانو و از پهلوها تا پایین انگشتان دست می آمد، را روی سر می انداختند و پیراهنی بلند می پوشیدند که حتما باید روی زمین کشیده می شد. پابندهایی با زنگوله های کوچک داشتند که وقتی از معابر عبور می کردند مردها می فهمیدند و راهشان را باز می کردند که امروزه زنان از این خلخال ها و پابندها به عنوان زینت استفاده می کنند.

اسلام برای اینکه زنان در کارهای روزمره دچار مشکل نشوند این را کمتر کرد و عنوان کرد که معلوم شدن گردی صورت، کفین دست و مچ پا بلامانع است ولی بقیه قسمت های بدن باید پوشیده شود. در سوره حجرات به «جلابیهن» اشاره می شود و خداوند می فرماید من به جلابیب زنان پیامبر افتخار می کنم. عرب در فرهنگ لغت خود جلابیب را اینطور معنی کرده است: ستر النسا من الرفع الی الکف. یعنی چیزی که از سر تا پا را بپوشاند.مثل مانتوی گشادی که بدن را بپوشاند، لباسی که همجه بدن را بپوشاند و این صرفا چادر و مقنعه نیست. چیزی که بتواند این پوشش را ایجاد کند حجاب است.

 نظر دهید »

تسبیحات امیرالمؤمنین

11 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي

در کنار تسبیحات حضرت زهرا (س)، تسبیحات امیرالمومنین(ع) نیز وجود دارد که دارای فضیلت زیادی است.

كيفيت تسبیحات حضرت امیرالمومنین به شرح زیر است:
١٠ بار سبحان الله
١٠ بار الحمدلله
١٠ بار الله اكبر
١٠ بار لا اله الا الله
بعد از هر نماز.

فضيلت اين تسبيحات:
اميرالمؤمنين (ع) به براء بن عازب فرمودند:
آيا كاري به تو ياد دهم كه چون آن را انجام دهي، از اولياي خدا خواهي بود؟
براء گفت: بله.

حضرت تسبيحات فوق را به او آموزش داداند و سپس فرمودند:هر كس اين تسبيحات را بعد از هر نماز بخواند، خدا هزار بلاي دنيوي را از او دور مي كند، كه آسان ترين آن بازگشت از دين است و در آخرت براي او هزار منزلگاه آماده مي كند كه يكي از آن منزلت ها مجاورت رسول خدا (ص) است.

مستدرك الوسائل، ج٥، ص ٨٢

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 140
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

سرمه اندیشه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی
  • مشاوره
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس