پژوهشی
نیازسنجی پژوهشی حوزه؛ فعالیتها و برنامهها
بدون تردید امروزه جوامع توسعهیافته از رهگذر توجه جدی به امر پژوهش بر اساس نیازها، توانستهاند موفقیتهای قابل توجهی کسب نمایند که این امر، الگوی کشورهای در حال توسعه در فرآیند پیشرفت و فنآوری بهحساب میآید. شاید با دیدن و یا شنیدن عبارت «نیازسنجی پژوهش» این سؤال به ذهن مخاطب خطور کند که نیازسنجی براساس چه معیارهایی صورت میپذیرد و در فرآیند پژوهش چه تأثیری دارد؟
حجةالاسلام مازنی، مسئول اداره نیازسنجی پژوهشی معاونت پژوهش حوزههای علمیه در گفتوگو با خبرنگار مرکز خبر حوزه، فعالیتهای این اداره را تشریح کرد.
فرآیند نیازسنجی پژوهش
نیازسنجی پژوهشی که فرآیندی دشوار میباشد، با اولویتبندی نیازها آغاز و نهایتاً با تدارک مبنایی برای تخصیص منابع در دسترس، به عناوین پژوهشی ختم میشود؛ البته این امر بدون همکاری جدی و مشارکت مسئولانه کلیه سیاستگذاران، مدیران، مجریان، برنامهریزان و طراحان در کلیه مراحل به سرانجام نمیرسد، چرا که نیازسنجی یک مکانیزم مشارکتی است و بایستی عوامل یادشده، درعرصه سیاستگذاری، اجرا شوند و مدیریت طرحهای نیازسنجی جدی باشند.
سابقه هزارساله حوزه
سابقه حوزه، سابقهای دیرینه و بیش از هزار سال است که این به خودی خود یک پشتوانه قوی است. در مقابل، تشکیلات نوین حوزه، ساختار جوانی است که مدیریت اجرایی آن، تقریباً بعد از انقلاب اسلامی صورت گرفته است؛ لذا این امر نیازمند تلاشی مضاعف بوده و باید امر پژوهش را با توجه به تجربه و سابقه خود ارتقا دهیم.
نیازسنجی پژوهش لازمه دستیابی به آرمانهای رهبری
اگر ما بخواهیم به مقوله پژوهش توجه کرده و به پیشرفتی که مقام معظم رهبری تأکید داشتند، برسیم، باید به مقوله نیازسنجی در کارها توجه کنیم.
نیازسنجی پژوهشی نیز کار نوینی در دنیاست؛ به همین دلیل وقتی با پژوهشگران ارتباط برقرار میکنیم، میبینیم اصل مسئله نیازسنجی برای آنها تازگی دارد و به همین دلیل مسئولیت ما سنگینتر میشود.
پرهیز از پژوهشهای غیرضروری
برای سال آینده به دنبال این برنامه هستیم که با فرهنگسازی پژوهش در سطح نخبگان، پژوهشهای غیرضروری را انجام ندهیم. گفتمان غالب در میان دانشجویان و پژوهشگران علوم دینی باید مقوله نیازسنجی باشد؛ از این رو باید به گونهای عمل کنیم که اگر یک اثر پژوهشی تولید شد، نگویند این پژوهش نه با نیازهای جامعه همخوانی دارد و نه در اولویت بوده است.
نیازسنجی دانشهای حوزوی
از نیمه دوم سال 86 با آغاز مأموریت نیازسنجی پژوهش، به دستاوردهای خوبی دست یافتیم؛ یکی از مهمترین کارهایی که انجام شد، نیازسنجی دانشهای حوزوی بود؛ در سال 88 این کار با نیازسنجی دانش فقه آغاز گردید و امروزه 90درصد کارها در این رابطه انجام شده است. یکی از مهمترین مراحل تحقق این امر، مرحله شاخصگذاری است که به کارگروه تخصصی متشکل از متخصصان دانش فقه و کارشناسان نیازسنجی مربوط میشود. در این کارگروه با مطالعه شاخصها میتوانیم مطالب را به یک جمعبندی و نتیجه برسانیم؛ البته این کار تنها در زمینه فقه نیست و در مرحله بعدی، کار جدی را شروع کردیم؛ تا از ظرفیت انجمنهای علمی حوزه برای اجراییکردن و ارتقای پروژههای نیازسنجی بهره ببریم. همچنین جلسه هماندیشی با مسئولین انجمنهای علمی حوزه با حضور معاون پژوهش حوزه داشتیم و کلید نیازسنجی پژوهشی دانشهای حوزوی، از آنجا زده شد.
طرحهای شانزدهگانه نیازسنجی
درفاز دوم کار، طرحهای یازدهگانه به علاوه 5 طرح دیگر را شروع کردیم؛ یعنی میتوان گفت مجموعاً 16طرح نیاز سنجی پژوهشی داریم که 11طرحنامه از آنها به دست ما رسیده و 5 طرح آنتصویب و قرارداد آن هم منعقد گردیده است. در خصوص 5 طرح دیگر قصد داریم وقتی انجمنهای مربوطه شکل گرفت از ظرفیت آنها جهت اجرایی کردن طرحها استفاده کنیم؛ علاوه بر اینها، نیازسنجی پژوهشی اصول فقه که تاکنون انجمنی با این نام وجود نداشت را با استفاده از ظرفیتهای اساتید مربوطه اجرایی کردیم.
جهتدهی دانشهای دینی
یکی از کارهای در دست اجرا، طراحی الگوی استاندارد نیازسنجی پژوهشی است؛ ما به دنبال یک مدل بومی نیازسنجی پژوهشی هستیم، که اگر عملی شود، بسیاری از مشکلات موجود در این زمینه حل خواهد شد. یکی دیگر از کارها، بحث جهتدهی به رشتههای مختلف دانشهای دینی است؛ به گونهای که طرحی جهت تولید رشتههای مختلف دانشهای دینی در وضعیت موجود تدوین شده است، تا ببینیم وضعیت موجود چه بوده و برای رسیدن به نقطه مطلوب باید چه مسیری را بپیماییم. بعد از آن، فاز دوم طرح، برای تعیین جهت تولید، شروع خواهد شد.
تدوین نقشه جامع تولید دانش دینی
یکی دیگر از کارهای در دست اجرا که البته همه اینها در راستای اهداف میانمدت معاونت پژوهش است، بحث تدوین نقشه جامع تولید دانش دینی میباشد که اولین اولویت آن تعیین جهت تولید است. همچنین نیازسنجی تکالیف پژوهشی طلاب سطح، از دیگر اقدامات در دست اجراست، که این کار با رویکرد الگوسازی صورت میگیرد. بنا داریم دو طرحنامه «نیازسنجی تکالیف پژوهشی طلاب پایههای یک تا سه در دانش ادبیات عرب» و «نیازسنجی تکالیف پژوهشی طلاب سطح در دانش فقه» را عملیاتی نماییم.
مهمترین کار ما در این عرصه این است که محصول نیازسنجی را در اختیار طلاب سطح 3 و 4 که در آستانه کار پایاننامهنویسی هستند قرار دهیم. از طرفی در صدد تهیه فرآیندی هستیم که با سایر پژوهشگران و حتی دستگاههای اجرایی تعامل بیشتری داشته باشیم؛ برای مثال در دانش فقه که با دو رویکرد موضوعی و تقاضامحور انجام شد، در موضوع فقه با اساتید دانش فقه تعامل داشتیم، اما در موضوع و رویکرد تقاضامحور با دستگاههایی، از جمله وزارتخانههای امور خارجه، کشور و… تعاملهایی برقرار نمودیم؛ طبعاًبا تفاهمنامههایی که با این وزارتخانهها امضا میکنیم، میتوانیم بخشی از نیازهای پژوهشگران را تأمین کنیم.
ارزیابی فعالیت مراکز پژوهشی حوزوی
در ارزیابی و تحلیل نحوه فعالیتهای مراکز پژوهشی حوزه، چند نمونه از این دستگاههای علمی-پژوهشی موجود در حوزه را مورد مطالعه قرار دادیم که آیا کارهای پژوهشی آنها بر اساس نیازسنجی صورت میگیرد یا خیر؟ یا اصلاً نیازسنجی چه جایگاهی در انجام کارهای پژوهشی آنان دارد؟ نکته بعدی انتشار راهنمای نیازسنجی ویژه حوزههای علمیه است که این نیز کار نسبتاً خوبی بود که انجام شد. البته خود شکلگیری اداره نیازسنجی مهم است؛ به طوری که وقتی در سال 86 ایده تشکیل این اداره مطرح شد، تنها در حد یک حرف بود، اما با هماهنگی مسئولان و کارشناسان این اداره در معاونت پژوهش حوزه شکل گرفت و در حال حاضر هم فعال است.
همچنین اولویتهای پژوهشی دستگاههای علمی-اجرایی در حوزه دین، در سال 86، به همت اداره نیازسنجی به سرانجام رسید. بحث طرح شناسایی و جمعآوری مجموعه موارد پژوهشی با محوریت نیازسنجی کار دیگری بود که در سال 87 انجام شد.
رویکردهای نیازسنجی
در رابطه با نیازسنجی پژوهشی، رویکردهای مختلفی داریم که مجری طرح باید متناسب با دانش مورد نظر، رویکرد خود را مشخص کند؛ در رابطه با دانش فقه به این نتیجه رسیدیم که با رویکرد دانشی یا موضوعی و تقاضا محور میتوانیم کارها را انجام دهیم.
در رویکرد تقاضامحور از تمام دستگاهها خواستیم که نیازهای فقهی خود را ارائه دهند که 90درصد کارها در این زمینه انجام شد. یکی از مهمترین اهداف ما این است که از طریق طلاب و فضلای حوزه که آماده دریافت پایاننامه سطح3 و 4 هستند و موضوعات خود را هم در یکی از دانشهای حوزوی مینویسند، با ارتباط با دستگاههای نظام، اولویتهای پژوهشی را تعیین کنیم.
استفاده از کارشناسان
حوزوی و دانشگاهی
اساتید حوزه، متخصصان بدنه حوزه محسوب میشوند و در بحث آسیبشناسی میتوان به طلاب و فضلای حوزه مراجعه کرد. رویکردهای متفاوتی در حوزه وجود دارد که باید متناسب با دانش پیش برود؛ مثلاً دانش اصول فقه اقتضائاتی متفاوت از دانش فقه دارد؛ در رابطه با اصول فقه هیچْگاه به دستگاههای نظام مراجعه نمیشود؛ بلکه فقط باید از درون خود حوزه نیازهای دانش فقه را به دست آورد و یا در بحث روانشناسی باید از کارشناسان خارج از حوزه نیز استفاده کرد.
شیعه واقعی کیست
1) «من عفه بطنه»؛ حرام نخورد، عفت بطن داشته باشد، وسواس داشته باشد در حلال و حرام.
حالا اگر میدانید این آقا حرام خوار و رشوه خوار است،چرا به خانه او می روید و غذا میخورید؟ شیعه کسي هست که حلال بخورد.
2) «و فرجه»؛ فرجش هم عفت داشته باشد. زنا نکند، گناه نکند، دامنش را آلوده نکند.
3) «و شده الجهاده» جد و جهدش هم در عبادت زیاد باشد. به فکر نماز اول وقت، نماز شب، نماز جماعت، خمس، مکه باشد.
4) «و العمل الخاف»؛ و هر کاری که میکند برای خدا بکند نه برای ریا. مسجد میسازد برای خدا، بیمارستان میسازد برای خدا.
5) «و رجا الثوابه»؛ امید ثواب هم داشته باشد. عبادت کند امید هم داشته باشد که خدا ثواب میدهد.
6) «و خاف العقابه»؛ از عقاب خدا هم بترسد.
اگر چنین انسانی دیدید که این صفات را دارد، شیعه امام صادق(ع) است.
تلاوت قران امام خمینی
آنچه این نوشته به دنبال آن است الگوپذیری از تلاوت های مکرر روزانه و زمان مند حضرت امام خمینی (ره) و دریافت هدف و انگیزه ایشان از این تلاوت های مکرر و روزانه است. تلاوت هایی که به ویژه در ماه مبارک رمضان به اوج خود می رسید و همانطور که شاهد بودیم حضرت امام با تعطیلی بسیاری ملاقات ها و فعالیت های اجتماعی بیش از همه به تلاوت قرآن می پرداخت و گاه تا چندین ختم قرآن حاصل آن بودسیمای انسان قرآنی در آینه گفتار و رفتار امام خمینی
اندیشه و سیره عملی امام خمینی حکایت از آن دارد که ایشان به جد معتقد بود انس با قرآن کریم بهترین و نزدیکترین راه وصول به مقام انسان کامل است. پیش از ورود در بحث، با کلامی نورانی از امیرالمؤمنین(ع) که در ارتباط با نقش قرآن در شفای بیماری هاست سخن را آغاز می کنیم. آن حضرت در خطبه معروف به خطبه همام درباره قرآن می فرماید:
اهل تقوا مردمی هستند که در دل شب همواره برپای ایستاده اند و قرآن را با تدبر و شیوه ای نیکو تلاوت می کنند. با دلی اندوهگین از تلاوت کلام خدا، داروی درد خود را از قرآن خواستار می شوند. هر گاه به آیه ای برسند که در آن تشویق باشد دل در آن می بندند و روانشان از سر شوق بدان چشم می دوزد و می پندارند که آن نعمت در پیش دیدگان شان رخ می نماید. و چون به آیه ای رسیدند که در آن بیم داده باشد و وعید خداوند در آن باشد، با گوش دل آن را می شنوند و گمان می دارند که بانک لهیب آتش است که در گوش شان طنین انداز است در این حال در پیشگاه خداوند قامت خم می کنند و جبین بر خاک می سایند و از او رهایی خویش را از آتش دوزخ خواستار می شوند.
خطبه همام که اوصاف متقین را برشمرده است از عمیق ترین و رساترین خطبه های امیرالمؤمنین(ع) است که ملاک و معیاری خواهد بود برای اینکه هر کسی خود را از تقواپیشگان به حساب نیاورد. رسیدن به مرحله متقین به قدری سخت و دست نایافتنی است که اهل معرفت نظیر همام طاقت شنیدن اوصاف آن را نداشته و با شنیدن مقامات و جایگاه آنان جان می بازند.
در عالم انسان ها تعداد کمی هستند که دارای توانائی دستیابی به مقام متقین با شرحی که حضرت امیر(ع) مطرح کرده اند می باشند. فرد اکمل و اتم آن هم وجود مبارک خود امیرالمؤمنین(ع) است.
فرازهایی از این خطبه به نحوه تلاوت قرآن اختصاص دارد که در حقیقت تلاوت همراه با تدبر را شامل می شود. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: متقین وقتی بخواهند قرآن را تلاوت کنند به عنوان درمان دردها به آن مراجعه می کنند و انتظار شفا دارند. این عبارت اشاره دارد به این آیه کریمه که می فرماید:«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا». (الاسراء,۸۲)
متأسفانه اغلب مردم که قرآن را تلاوت می کنند چندان توجهی به این معنا ندارند. زیرا برخی قرآن را به نیت ثواب تلاوت می کنند و عده ای به انگیزه درک یک مطلب جدید علمی به این کار مبادرت می ورزند. اما جویندگان شفا معتقدند که آیات قرآن کریم حقایق زنده ای هستند که هرلحظه از جانب خدای حیّ و قیوم به قلب می رسد و درصورت استعداد، امراض مختلف نفسانی و اجتماعی را شفا می بخشد.
آنچه این نوشته به دنبال آن است الگوپذیری از تلاوت های مکرر روزانه و زمان مند حضرت امام خمینی (ره) و دریافت هدف و انگیزه ایشان از این تلاوت های مکرر و روزانه است. تلاوت هایی که به ویژه در ماه مبارک رمضان به اوج خود می رسید و همانطور که شاهد بودیم حضرت امام با تعطیلی بسیاری ملاقات ها و فعالیت های اجتماعی بیش از همه به تلاوت قرآن می پرداخت و گاه تا چندین ختم قرآن حاصل آن بود.
«امام بعد از نماز شب قرآن می خواندند تا هنگام نماز صبح. پس از نماز صبح نیز قرآن می خواندند. ایشان در هر فرصتی که بین کارها فراغت داشتند بین کار، قرآن قرائت می کردند و روزانه هشت مرتبه قرآن می خواندند. امام ماهی یک مرتبه قرآن را تمام می کردند.
امام در ماه رمضان هر روز ده جزء قرآن می خواندند. یعنی هر سه روز یک مرتبه قرآن را ختم می کردند بعضی برادران خوشحال بودند که دو دوره قرآن را در این ماه خوانده اند ولی بعد متوجه می شدند امام ده یا یازده دور قرآن را در طول این ماه شریف خوانده اند.
امام در ماه مبارک رمضان بسیار با قرآن مأنوس بودند. من یاد ندارم که در این ماه شریف خصوصاً در ماه رمضان آخر عمرشان که اوایل سال 68 بود به محضر ایشان مشرف شوم و ایشان را جز در حالت قرآن خواندن ببینم. هر وقت که کاری پیش می آمد و به محضرشان می رسیدم می دیدم مشغول تلاوت قرآن مجید هستند.» (برداشتهایی از سیره امام خمینی، ص 4 و 5 و 8)
این همه دقت و توجه عمیق به تلاوت قرآن مجید و بهره برداری از معانی و مضامین آیات الهی، در جای جای کلمات و گفته های نورانی امام نشان می دهد که حضرت امام گرچه قرآن را به انگیزه شوق نامه محبوب قرائت می کردند اما در عین حال شفای دردهای روحی و اجتماعی را هم در آن جستجو می کردند.
«از قرآن شریف فقط شفای امراض جسمانیّه را طلب نمی کند، بلکه عمده مقصد را شفای امراض روحانیه که مقصد قرآن است قرار می دهد. قرآن برای شفای امراض جسمیّه نازل نشده، گرچه شفای امراض جسمیّه به او حاصل شود؛ چنانچه انبیاء علیهم السلام نیز برای شفای جسمانی نیامده بودند گرچه شفا میدادند؛ آنها اطبّای نفوس و شفادهندگان قلوب و ارواحند.» (آداب الصلوة، ص203)
شفاء در تفاسیر
برای آگاهی بیشتر از معانی و مصادیق شفاء نظر برخی از مفسرین را نقل می کنیم: تفسیر مجمـع البیان (ذیل آیه 82 / اسراء) می گوید: شـفاء یعنی اینکه کوری، نادانی و سرگردانی از شک را از بین می برد. یا اینکه از جهـت نظم و فصاحتی که قرآن دارد شک و تردید را از بین می برد.
یا اینکه، قرائت آن بسیاری از مریضی ها و مضار را دفع می کند. یا اینکه با ادله توحید و عدل و با حکمت های خود انسان را به خیر و صلاح دعوت می کند که موجب شفاء برای مردم در دنیا و آخرت خواهد بود.
تفسیر کبیر فخر رازی (مفاتیح الغیب، جلد 21 صفحه 390) می گوید: شفاء قرآن هم در امراض روحانی است و هم در امراض جسمانی. امراض روحانی هم دو قسمند، یکی اعتقادات باطل چه در الهیات، اصول دین و قضا و قدر و یکی اخلاق مذمومه؛ که قرآن برای هر دو شفاء است. زیرا با بیان تفصیلی در توحید و نبوت و معاد گروه اول را و با بیان اخلاق فاضله و گروه دوم را شفا می دهد. و قرائت قرآن مشتمل بر ذکر خداوند و تعظیم ملائکه و کوچک شمردن دشمنان دین و شیاطین است و رحمت هم نوعی برکت و نعمت است برای مؤمن.
اینکه در این آیه ابتدا شفاء و سپس رحمت آورده شده است، شاید نظر بر این باشد که باید اول دل از امراض، شک ها و شرک ها پاک شود، آنگاه انسان مورد رحمت واقع شود.
تفسیر نورالثقلین(ج3، صفحه 214) به نقل از حدیث نبوی(ص) چنین آورده است : قرآن هر کس را شفا ندهد، خدا او را شفا نمی دهد. من لم یشفأه القرآن فلا شفاء له.
تفسیر درالمنثور (جلد 4 صفحه 199) شفاء را در شنیدن قرآن می داند و می گوید: وقتی مؤمن قرآن را بشنود از آن منفعت خواهد برد و قرآن او را از وسوسه ها حفظ خواهد کرد.
تفسیر الکشف و البیان عن تفسیرالقرآن درجلد 6 صفحه 128 چنین آورده است:
قرآن برای مؤمن از گمراهی و جهل و نادانی که ممکن است گرفتارش شود و او را به شبهه بیاندازد شفاست و او را از حیرت و ضلالت به راه راست هدایت می کند.
شفاء گفته شده است به دلیل اینکه به سبب تلاوت یک نوع آرامش و امنیت در قرآن هست که آدمی از وسوسه و حیرانی نجات پیدا می کند.
به سبب تلاوت یک نوع آرامش خاطر و رضایت حضرت حق را به دست می آورد و هم چنین رضایت مندی از زندگی را حاصل میکند زیرا وسوسه، شک و حیرانی بیماری های روحی هستند.
هم چنین آفات و امراضی در آگاهی و تفکر انسان پیش می آید که عقل را از تفکر آزاد باز می دارد و به تعصب و جهل می کشاند. قرآن شفاست زیرا عقل را از بیماری تعصب و جهل و جمود رهایی می بخشد.
در تفسیر نور (جلد 5 صفحه 110) از نهج البلاغه، خطبه 176 نقل می کند: فان القرآن شفاء من اکبر داء و هو الکفر و النفاق و الغی و الضلال.
مجدداً جمله نورانی امیرالمؤمنین در خطبة همام را در اوصاف متقین مرور می کنیم که فرمودند: «متقین قرآن را با تدبر و شیوه ای نیکو تلاوت می کنند. با دلی اندوهگین از تلاوت کلام خدا، داروی درد خود را از قرآن خواستار می شوند.»
در سیره امام خمینی تلاوت آیات الهی و اهتمام به آن از اهمیت خاصی برخوردار است. خانم دباغ در خاطراتش می گوید.
«وقتی غذای امام را داخل اتاق میبردم وارد اتاق که میشدم میدیدم قرآن را باز کردهاند و مشغول قرائت قرآن هستند، مدتی این مسئله (کثرت قرائت قرآن) ذهنم را مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: حاج آقا شما سراپای وجودتان قرآن عملی است دیگر چرا اینقدر قرآن میخوانید؟ امام مکثی کردند و فرمودند: هرکس بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند.» (برداشتهایی از سیره امام، ص 12)
اصرار بر تلاوت مکرر حتی در روزهای پایانی عمر در اتاق کوچک بیمارستان قلب جماران گواهی می دهد که در اوقاتی که امام مختصر حالی داشتند تحت درمان پزشکان و با سرم در دست به تلاوت قرآن می پرداختند. از بیانات امام خمینی در اینکه قرآن به منزله شفا و دارو است می توان موارد زیادی را برشمرد. (برداشتهایی از سیره امام خمینی،ص8)
مطمئناً در همه لحظات سخت زندگی، در دستگیری ها، در تبعیدها، در مبارزات، در قم، در مظلومیت نجف، در روزهای بحرانی انقلاب، در 21 بهمن، در زمان شهادت یاران نزدیک، در روزهای عملیات، امام بر اساس حدیث شریف پیامبر اکرم (ص)، در هنگامه فتنه های تاریک به قرآن پناه می برده است. آرامش امام در زمان شهادت حاج آقا مصطفی برگرفته از رجوع به قرآن است. آیت الله خاتم یزدی در خاطراتشان می گویند:
«در نجف معروف بود امام روزی دو جزء قرآن میخواندند. ایشان صبحها و عصرها و هروقت که بیکار میشدند قرآن می خواندند و مأنوس با قرآن بودند. این طور نبود که حالا که در کار مبارزه هستند قرآن را کنار بگذارند» (همان، ص7)
علماء و مراجع زیادی اهتمام کافی به قرآن داشته اند و در تلاوت و تفسیر قرآن مشهور هستند اما تفاوت در این است که برای درمان دردهای خود آیا به قرآن مراجعه می کنند یا خیر؟ تفاوت این است که در زمان تلاوت آیا این کلام را شفاء برای اصلاح نفس می دانند؟
«آیت الله شاه آبادی می فرمودند مواظبت به آیات شریفه، آیه 18تا آخر سوره مبارکه حشر، با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصاً در اواخر شب که قلب فارغ البال است، خیلی مؤثر است در اصلاح نفس» (قرآن کتاب هدایت، ص94)
تکامل در پرتو هدایت قرآن
ثمرة تلاوت های مکرر امام خمینی و توجه به آیات الهی مواردی بوده است که می بایست در زندگی امام آن را جستجو کرد. طمأنینه و آرامش حاصل از زندگی ایشان به همراه زهد و تقوایی که در رفتار شخصی و اجتماعی مشاهده می شد حاصل تأثیر نقش قرآن در شخصیت فردی و اجتماعی امام است.
با استفاده از دیدگاه مفسرین ذیل آیه 82 سوره اسراء و بیان امیرالمؤمنین(ع) در خطبه همام می توان برخی از آثار تلاوت قرآن را اینگونه بیان کرد:
شناخت توحید و معرفت به خداوند تبارک و تعالی و پرهیز از شرک، نفاق و ریا
رسیدن به یک نظام فکری با چارچوبی استوار که در آن تحجر و خرافه و تعصب و جهل وجود ندارد.
تهذیب و تزکیه از رذایل اخلاقی و وسوسه های نفسانی
رسیدن به مقام بنده صالح خدا بودن و در محضر خدا بودن
اینک به توضیح اجمالی از موارد چهارگانه فوق با ذکر نمونه هایی از سیره و اندیشه امام خمینی(ره) می پردازیم :
1- شناخت توحید و پرهیز از شرک
از اسرار قرآن کریم این است که موضوع توحید و توجه به خداوند به عنوان زیر بنای تفکر موحد شمرده شده است و موضوع دعوت به توحید و دوری از شرک اساس آن را تشکیل می دهد. شاید علت آنهمه تأکید قرآن برای این بوده که آدمی که به حواس ظاهری خو کرده است به اندک غفلتی برای خود گوساله سامری را خلق می کند و از عبادت خداوند غافل می شود. به عبارت دیگر شریک قرار دادن برای خداوند در زندگی آدمی ساری و جاری است. و شرک بسیار خفی در اعتقادات و رفتار آدمیان وجود دارد. اعتقاد به خداوند به قدری مهم است که به پیامبر(ص) خطاب می شود که در جنگ بدر این تو نبودی که پیروز شدی « و مارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» بلکه کار خدا بود. برحسب روایات لشکر شرک مخفیانه تمام عبادات را نشانه می گیرد تا به شکلی اخلاص در عبادت را از بین ببرد.
در روایتی از امام صادق(ع) در اصول کافی (جلد 4، صفحه 115) آمده است که “اگر انسانی خدای یکتا را پرستش کند، نماز به پا دارد، زکات بدهد، حج برود و روزه بگیرد ولی سپس به چیزی که خداوند خلق کرده اعتراض کند که چرا این گونه نساختی؟ حتّی در دل خود اعتراض کند شرک می شود.” سپس آیه 65 سوره نساء را تلاوت فرمود.
ظهور گونه های مختلف شرک در رفتارهای انسان
اموری از قبیل توکل به غیر خدا در امور، انتظار کمک و مساعدت از غیر، کرنش کردن در برابر انسان ها، انتظار رزق و روزی از انسان ها، دل بستن به اسباب و علل مادی، تملق، ریا در همه کارها به ویژه در عبادات که می بایست خالصانه برای خداوند انجام شود، نشانه ای از شرک را به همراه دارند. اصرار قرآن کریم بر پرستش خداوند فقط مختص به دعوت کفار و مشرکین و جامعه مکه نبوده است بلکه فرعون ها در همه دوره ها هستند و قارون ها حضور دارند و همواره افرادی وجود دارند که برای مردم گوساله هایی بسازند که مردم را از وحی جدا نمایند.
امام خمینی(ع) در حدیث دوم چهل حدیث ذیل روایتی از امام صادق(ع) این گونه درباره شرک سخن می گوید:
«قال ابوعبدالله(ع) : کل ریاء شرک انه من یعمل للناس کان ثوابة علی الناس و من عمل لله کان ثوابه علی الله.» یعنی هر ریایی شرک است، همانا کسی که کار کند برای مردم، می باشد ثواب او بر مردم، و کسی که عمل کند برای خدا، می باشد ثواب او بر خدا.
ریا عبارت از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده یا عقاید حقه است به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیدا کردن پیش آنها به خوبی و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی. (شرح چهل حدیث، ص 35 )
امام خمینی در ذیل این حدیث و احادیث دیگر شکل های مختلف شرک را برمی شمارد و ریا را نوعی شرک می داند و در فرازی از این حدیث بسیار دقیق پرده از شرک برمی دارد. ایشان به عنوان مصداق و نمونه، مصیبت شرک و ریا را برای اهل جماعت و جمعه بیشتر می داند تا افراد عادی جامعه. مثلاً برای اهل مسجد می گوید: شیطان برای امام جماعت یک نقشه می کشد. برای صف اولی ها و برای اهل جماعت و برای آنانکه وارد مسجد می شوند و به جماعت نمی ایستند یک برنامه دارد. برای امام جماعت، اگر مسجد شلوغ باشد امام جماعت به نحوی تدین و ایمان خود را بروز می دهد و عمری عبادت ریایی برای خود ذخیره می کند. اگر مسجد خلوت باشد خود را اهل زهد دانسته که مردم برایش مطرح نیستند و او تارک دنیاست. هر شب با ورود فردی از تجار و مشاهیر یک نوع نماز می خواند. برای صف اولی ها نوعی برتری و لیاقت آنها را بیچاره می کند.
برای بقیه اهل جماعت؛ بدگویی از صف اولی ها که ما خوب هستیم که اهل ریا نیستیم برای کسانی که فرادی اقامه می کنند علاوه بر زهد ساختگی قضاوت درباره امام جماعت و اهل جماعت که همگی فاسد هستند و من که نماز را فرادی می خوانم به دور از گناه هستم.
امام خمینی به مانند یک کارشناس دقیق تمام زوایای تظاهر و ریا را کشف کرده و خود را از این مهلکه ها دور ساخته است.
در سیره عملی امام این رفتار کاملا مشهود است. نقل می کنند امام در خلوت همواره مشغول ذکر بوده است اما در ملاقات ها و دیدارها کسی ندید که ایشان تسبیح به دست مشغول ذکر باشد.
«امام در حالی که فردی متعبّد و شب زنده دار بودند ولی از تظاهر به تقدّس و تقوا در انظار مردم فوق العاده بیزار بودند. در طول عمرشان دیده نشد در انظار مردم تسبیح بدست بگیرند و ذکر بگویند. ایشان در حالی که مردی زاهد و وارسته بودند و هرگز دل به دنیا نبسته بودند، سعی می کردند که از نظر لباس و وضع ظاهری در سطح مطلوبی باشند و از پوشیدن لباسهای کهنه و پاره و یا لباسهای کم قیمت اجتناب می ورزیدند.» (برداشتهایی از سیره امام خمینی، ص215)
2- رسیدن به سلامت فکری
امام خمینی در زمینه بهره برداری از کلام الله مجید جهت رسیدن به سلامت فکری می فرماید:
«مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه می فرماید: هدایت به سُبُل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور؛ و هدایت به طریق مستقیم است، باید انسان به تفکر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن، که راجع به قوای ملکیّه است، تا منتهی النهایه آن، که حقیقت قلب سلیم است به دست آورد؛ و سلامت قوای ملکیّه و ملکوتیّه گم شده قاری قرآن باشد، که در این کتاب آسمانی این گمشده موجود است و باید با تفکر استخراج آن کند. (آداب الصلوه، ص203)
هیچ جا بهتر از قرآن نیست. هیچ مکتبی بالاتر از قرآن نیست. این قرآن است که هدایت می کند ما را به مقاصـد عالـیه ای که در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمی دانیم.» (صحیفه امام،ج12،ص511)
کسانی که موفق شوند آیات الهی را با تدبر تلاوت کنند و جهت شفا به آیات الهی مراجعه نمایند و بر اساس آیه شریفه 121 سوره بقره «الذین اتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به.» حق تلاوت را ادا نمایند، از یک نظام فکری برخوردار می شوند که نه اهل افراط و تفریط هستند و نه اهل خرافات می شوند. نه متحجر هستند و نه خرافی. بلکه سیمای مؤمن واقعی در رفتار آنها آشکار می شود.
امام خمینی با انتخاب اساتید برجسته حوزه از جهت علمی رشد یافته و بر مباحث عقلی و نقلی و علم فقه و رجال و حدیث تسلط پیدا می کند. این علوم او را سیراب نمی سازد. سال ها درصدد پیدا کردن گمشده است تا بالاخره گمشده خود را نزد مرحوم آیت الله شاه آبادی می یابد. برای تلمذ به نزد استاد می رود و با پیگیری بالاخره موفق می شود که ابتدا فلسفه و در نهایت عرفان را سالها از محضر این استاد بهره گیرد.
دقت در آیات الهی و مطالعه در سیره اهل بیت(علیهم السلام) با تکیه بر آموزههای این استاد از امام خمینی(ره) شخصیتی می سازد که اندیشه ای ناب دارد و از انحرافات ذهنی به دور است. آثار مکتوب امام خمینی و سخنان او همگی بر محور توحید بنا گردیده است. اساس نگرش امام خمینی توحید کلمه و کلمه توحید است و بسیاری از انحرافات جامعه بشری را دوری از الوهیت می داند. از جمله در ماندگارترین اثر ایشان یعنی چهل حدیث اگر درباره غیبت و ریا و حسد صحبت می کند همگی آنها را به شرک و دوری از خدا پیوند می زند. از نگاه امام خمینی یک نفر موحد به خود اجازه نمی دهد که غیبت کسی را بکند و فردی که مردم از دست و زبان او در اذیت هستند نمی تواند مسلمان واقعی باشد.
3- تهذیب نفس و پرهیز از رذایل نفسانی
حضرت امام در باره قرآن می فرماید :
«از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت و بالجمله، کیفیت سیر و سـلوک الی الله [است]؛ و این مطلـب شریف به دو شعـبه مهـمّه منقسم است: یکی تـقوا به جمیـع مراتب آن،که مندرج در آن است تقوا از غیر حـق و اعراض مطلق از ماسـوی الله؛ و دیگر، ایمان به تمام مراتب و شئون که در آن مندرج است اقبال به حـق و رجـوع و انابه به آن ذات مــقدس؛ و این از مقاصد مهــمّه این کتاب شـریـف است که اکثـر مطـالب آن بلاواسطه یا مع الواسـطه به این مقـصد رجـوع کند.» (آداب الصلوه، ص186)
امام خمینی(ره) از سالهای آغازین طلبگی می کوشد با انجام واجبات و پرهیز از محرمات جوانی خود را در دوری از گناه سپری کند. با ورود به حوزه علمیه قم و با انتخاب اساتید برجسته در تکمیل درس و تهذیب نفس اهتمام دارد. چند نمونه از خاطرات بستگان و یاران امام در این باره خواندنی است :
«خویشاوندان امام که از پانزده سالگی با ایشان بودند می گفتند: از پانزده سالگی ایشان که ما در خمین بودیم، آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب می خواندند. خانم می گویند تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم چون چراغ را مطلقاً روشن نمی کردند. نه چراغ اتاق را روشن می کردند نه چراغ راهرو را و نه حتی چراغ دستشویی را. برای اینکه کسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب، یک ابر زیر شیر می گذاشتند که آب چکه نکند و صدای آن کسی را بیدار نکند. (برداشتهایی از سیره امام خمینی، ص114)
از یک دوست قدیمی شنیدم که میگفت امام دو خصلت داشتند که در بین تمام دوستانشان ممتاز بودند: در مجالس غیبت شرکت نمی کردند بلکه از غیبت کردن هم شدیداً جلوگیری می کردند. همیشه به خواندن نماز شب مقید بودند. (برداشتهایی از سیره امام خمینی، ص114)
امام در رشته سیر و سلوک از محضر اساتید بزرگی بهره می برد. تا اینکه در سن 37 سالگی موفق می شود کتاب چهل حدیث را به رشته تحریر در بیاورد. یقیناً نماز را بر اساس آداب الصلوة خود می خوانده است و رفتارش با مفاد احادیث چهل حدیث انطباق داشته است. دوره مبارزه و تبعید با صبر و شکیبایی و با حمد خدا درس صبر و شکر می دهد. در دوره تبعید در نجف زهد و تقوی به مرحله اعلای خود می رسد و پس از انقلاب اسلامی در اوج قدرت، سادگی و صلابت در زندگی امام برگ دیگری از معارف اسلامی را بازتعریف می کند.
و بالاخره در زمان هجرت از این دنیا کلماتی را به زبان می آورد که بی شباهت به “فزت و رب الکعبه” امیرالمؤمنین و “الهی رضا برضائک، لامعبود سواک” اباعبدالله الحسین (ع) نیست. او با قلبی آرام و نفسی مطمئن این دنیا را ترک می کند و این اطمینان در زمان مرگ حاصل عمری مجاهدت در راه حضرت حق است. این ترجمان حال کسی است که درباره او می توان گفت: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ». و این درباره مردی است که می توان گفت: «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه » و بسیاری از آیات الهی را می توان تلاوت کرد و مصداق آن را امام خمینی دانست.
سیره او «الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم» بوده است که یقیناً با زبان و قلب شهادت می داده است که «ربّنا ما خلقت هذا باطلاً » و وقتی خود را به عنوان رهبر انقلاب اسلامی می دید این آیات را تلاوت می کرد که «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی».
آری فرد مهذب این گونه می شود که هر چه خوبی ببیند از خدا می بیند و بدیها را به خود نسبت می دهد « ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک».
4- رسیدن به مقام بندگی خدا
یکی از اهداف بلند امام خمینی در زندگی علمی و عملی، شناخت انسان کامل و سیر به سوی آن مقام است. ایشان می فرماید :
« تحول معنوی و تحول عرفانی که به واسطه قرآن پیدا شده است، فوق همه مسائل است. و بشر هرکس از یک بعد به قرآن نگـاه کرده است و بعضـی بعد ظاهـرش را، بعد مسـائل اجتماعی را، بعد مسائل سیاسی را، بعد مسائل فلسفی، بعد مسائل عرفانی؛ لکن آن بعد حقیقی که بین عاشق و معشوق است، آن سرّی که بین خدا و پیغمبر اکرم است، آن یک مطلبی نسیت که ما ها بتوانیم بفهمیم چی است قصه.» (صحیفه امام، ج18،ص362)
امام خمینی از زمان جوانی حوادث و اتفاقات دنیای اسلام به ویژه اوضاع سیاسی ایران را تعقیب می نمود. امام در برنامه روزانه خود تلاوت قرآن کریم، مطالعه در تاریخ اسلام، و پیگیری اخبار و حوادث ایران را در کنار دروس فقه و اصول قرار می داد. از جوانی به شخصیت شهیر مدرس علاقه مند شده و همواره از ایشان به عنوان نماینده مردم نام می برد.
فرازهای زندگی امام نشان می دهد که امام تحت تأثیر آیات قرآن کریم و سیره معصومین(ع) به دنبال ویژگی هایی بوده که از آن بندگان مخلص خداست. برخی از این ویژگی ها عبارتند از:
الف) رسیدن به مقام خشیت
بر اساس آیه شریفه “انما یخشی الله من عباده العلماء” مقام خشیت از خداوند تبارک و تعالی خاص علماء است. این مقام در زندگی امام خمینی آشکار است.
در همه مراحل زندگی حتی زمانی که مأموران برای دستگیری او به منزل مسکونی حمله می برند از احدی به جز خداوند نمی ترسد و طبق قولی که از ایشان مشهور است؛ می فرماید “من به مأمورین دلداری می دادم.” یکی از مراجع در زمان دیدار با ایشان در زندان عشرت آباد می گوید قسم به خداوند که آیت الله خمینی از هیچ کس نمی ترسد و ترس او فقط از خداست.
ب) رسیدن به مقام ذکر
بر اساس آیه شریفه «الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض» امام خمینی در طول زندگی پر برکت خود همواره خود را در محضر ربوبی می دید و می توان گفت او دائم الذکر بود. در دوران طلبگی، زمانی که به عنوان مدرس مشغول است، در دوران مبارزه، در زندان، در روزهای سخت تبعید، زمان مراجعت، در زمان رهبری نظام جمهوری اسلامی و بالاخره در زمان هجرت از این دنیا، می توان گفت در همه حال امام خمینی هیچ گاه از یاد خدا غافل نبوده و عالم را محضر خدا می دیده است، او مرتکب گناه نمی شود، شب و روز او در ذکر و مناجات و مبارزه با نفس و دشمن درون و نیز دشمن بیرون است.
ج) رسیدن به مقام اخلاص
اخلاص گوهر گرانبهایی است که خریدار آن خداوند عالم است. یکی از واسطه هایی که انسان را به مقام اخلاص می رساند تلاوت آیات قرآنی است. امام خمینی در این زمینه می فرماید:
« اهل تقوا وقتی به آیاتی رسند که در آن اخافه است، چشم ها و گوش های دل را باز کنند و لرزه بر اندام آنها افتد و دل آنها از ترس بتپد به طوری که گمان کنند که صدای هولناک جهنم و نفسهای زفیر و شهیق آن پیش گوش آنهاست؛ و وقتی به آیه رحمت رسند، اعتماد به آن کنند… و دل آنها از شوق پرواز کند، چنانچه گمان کنند آن وعده ها حاضر است. و معلوم است کسی که تفکر و تدبر در معانی قرآن کرد، در قلب آن اثر کند و کمکم به مقام متقین رسد؛ و اگر توفیق الهی شامل حالش شود، از آن مقام نیز بگذرد و هریک از اعضا و جوارح و قوای آن آیهای از آیات الهیه شود. و شاید جذورات و جذبات خطابات الهیه او را از خود بیخود کند و حقیقت اقرأ و اصعد را در همین عالم دریابد تا آنکه کلام را بی واسطه از متکلمش بشنود و آنچه در وهم تو و من ناید آن شود.
و از آداب لازمه قرائت قرآن که در تأثیر در قلوب، سمت رکنیّت دارد و بدون آن هیچ عملی را قیمتی نیست، بلکه ضایع و باطل و موجب سخط الهی است، اخلاص است که سرمایه مقامات اخرویه و رأس المال تجارت آخرت است. » (شرح چهل حدیث،ص501-500 )
امام خمینی را میتوان مصداق بارز این آیه به حساب آوریم: «ان صلوتی و نسکی و محـیای و مماتی لله رب العالمین». و به واقع تمام حرکات امام خمینی برای انجام وظیفه و تکلیف است. سکوت و حرکت، قیام و قعود او همیشه بر میزان وظیفه است. ایشان برای رسیدن به مرتبه اخلاص سختی ها و رنج های فراوانی را تحمل نمود و هر عملی که اخلاص او را خدشه دار می کرد با آن برخورد می نمود. از انتخاب محل زندگی در قم، نجف و جماران گرفته تا نوع غذا و هزینه های دفتر، همه جا و همه جا امام مراقبت می کرد.
امام خمینی هر گاه احساس می کرد به ارزشهای مورد قبول خدشه ای وارد می شود بیدرنگ عکس العمل نشان می داد. در اولین سال های برقراری نظام جمهوری اسلامی فردی از شاگردان امام درباره او القابی به کار برد که ایشان بلافاصله برخورد کرد و بساط تملق و چاپلوسی برای همیشه در محضر امام برچیده شد.
به نقل از حجت الاسلام و المسلمین آقای انصاری این طور آمده است که بنده برای سخنرانی به منطقه ای رفته بودم و حقایقی را از امام برای مردم بیان کردم در زمان مراجعت، امام با عتاب به بنده فرمودند چرا چنین مطالبی را می گویی؟! عرض کردم عین حقیقت را بیان کرده ام. فرمودند، هر عین حقیقتی از افرادی که به ما و این دفتر انتساب دارند جایز نیست.
مراقبت و دقت در احوالات اطرافیان و منتسبین از خصوصیاتی بود که امام را به درجه عالی اخلاص رساند و چنین شخصیتی می توانست بگوید من با قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار این جهان را ترک می کنم.
منابع:
● قرآن کریم
● نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1373
● شرح چهل حدیث، امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386
● برداشتهایی از سیره امام خمینی، امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1394
● آداب الصلاة، امام خمینی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378
● صحیفه امام (بیانات، پیامها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها)، دوره بیست و دو جلدی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، پاییز 1378، چاپ اول
● تفسیر مجمع البیان، ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1393
● تفسیر کبیر فخر رازی (مفاتیح الغیب)، التفسیر الکبیر، للامام الفخر الرازی، الطبعةالثالثة، القاهرة، المطبعة البهیه المصریّة، بی تا
● تفسیر درالمنثور، سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۱، ص ۲، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ق
● تفسیر نورالثقلین، عبد علی بن جمعه حویزی، قم: دارالتفسیر، 1383
● تفسیر الکشف و البیان عن تفسیرالقرآن، ابو اسحاق ثعلبی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 2004
اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، 1362
بیانات ایت الله جوادی آملی
تأثير گذاري جهان بيني در شناخت دنيا
بر اساس جهان بيني، اين عالم طبيعت مسبوق به عالم ديگر است، يك؛ ملحوق به جهان ابد است، دو. ما يك حلقه اي در وسط قرار داريم، ما يك مسافري هستيم در بين راه؛ آغاز ما جاي ديگر است، انجام ما هم جاي ديگر. ما با مردن نمي پوسيم، با مردن از پوست به در مي آئيم. يك وقت انسان طبيبانه مرگ را توصيه مي كند، يك وقتي حكيمانه مرگ را توجيه مي كند. يك طبيب حس گراي تجربه رو؛ وقتي از او سؤال كرديد كه چرا اين شخص مُرد، حرفي مي زند كه ديگران آن را به شعر در آورده بودند.
جان قصد رَحيل كرد گفتم كه مَرو
گفتا چه كنم خانه فرو مي آيد
از افراد عادي سؤال بكنيد كه چرا فلان شخص مُرد، تمام جواب را متمركز مي كنند كه اين دستگاه بدنش درست كار نمي كرد؛ حالا يا قلبش از كار افتاد، يا كليه اش از كار افتاد، يا دستگاه گوارشش آسيب ديد؛ چون اين خانه ويران شد، صاحب خانه، خانه را ترك كرد. جان قصد رَحيل، [يعني رفتن ] كرد، گفتم كه نرو؛ گفتا چه كنم خانه فرو مي آيد. چون بدن فرو مي آيد، من ناچارم بروم بيرون. امّا وقتي از حكيم سؤال كنيد كه چرا انسان مي ميرد، مي گويد: چون اين شخص خانه نو و بَلد نو و منطقه نو را انتخاب كرد، آنجا را ساخت؛ اين خانه كلنگي شد، ديگر به اين خانه توجه نمي كند. چون او مي خواهد برود، خانه فرو مي ريزد؛ نه چون خانه فرو مي ريزد، صاحبخانه مي خواهد برود! آن نگاه حكيمانه با اين نگاه طبيبانه خيلي فرق دارد! همه ما اينطوريم؛ چه بد، چه خوب. ما يك جاي ديگري، يك خانه ديگري مي سازيم، به آن خانه علاقمنديم؛ چه خانه خوب، چه خانه بد؛ چه خانه روشن، چه خانه تاريك؛ هر كسي خانه اي كه ساخت، به آن دل بسته است. چون به آن خانه دل بستيم و عازم رفتنيم، اين خانه كلنگي مي شود و فرو مي آيد.
تأثير گذاري جهان بيني در شناخت انسان
انسان مظهر ذات أقدس إله است در 3 كار، البته در كارهاي فراوان؛ امّا در بحث اخلاقي در 3 كار مظهر خداست.
يكي در « طب »، يكي در «معماري »، يكي در « هنر ».
ما اگر همين بدن بوديم كه در تالار تشريح خلاصه مي شود، روحي در كار نيست، حقيقتي در كار نيست؛ همين بدن است كه يك متفكر مادي آن را مي پندارد. امّا اگر گفتيم انسان يك حقيقتي دارد به نام روح، يك بدني دارد كه اين بدن ابزار كار آن روح است؛ اين روح گاهي زنده است، گاهي مرده به تعبير قرآن كريم؛ گاهي سالم است، گاهي مريض؛ گاهي سست است، گاهي مستحكم؛ گاهي زيباست، گاهي زشت.
ما بايد اين روح را با آن بدن،مناسب آينده خود بسازيم. يعني يك حياتي پيدا كنيم، سلامتي پيدا كنيم، استحكام و استواري پيدا كنيم و زيبائي. ما كه اين بدن را رها كرديم، در برزخ كه بي بدن نيستيم! منظور از قبر همان برزخ است، نه اين گودالي كه در گورستان ها هست. اين لاشه را در اين گودال مي گذارند، ولي ما وارد برزخ مي شويم؛ البتّه در قيامت دوباره با همين بدن بر مي گرديم. امّا ما وارد برزخ مي شويم، يعني اين روح كه اين بدن را رها كرد، قبل از اينكه اين بدن را به گورستان ببرند، در آن چاله دفن كنند؛ ما وارد آن قالب و بدن برزخي می شویم، همراه با اين جنازه هم هستيم. مي بينيم كي مي آيد، كي مي رود، كي مشغول قرائت قرآن است، كي مشغول فاتحه است، كي حرف عادي مي زند. اگر خداي ناكرده يك انسان تبهكار باشيم، اصرار مي كنيم، استدعا مي كنيم آرامتر ببريد، يك عدّه اي بيشتر بيايند، ذكر بگويند، لا إله إلا الله بگويند؛ مشكل ما حل بشود. اگر إن شآءَ الله وارسته باشيم، مي گوئيم شتابان ما را به مقصد برسانيد. روح كاملاً مي بيند كه كي به تشييع او آمده، كي نماز مي خواند، كي مي خواهد دفن بكند، كي تلقين مي كند، كي ذكر مي گويد؛ همه اينها را مي داند. ما بعد از اينكه مرديم، اين بدن سرد شد؛ وارد آن بدن مي شويم.
(طبابت)، (معماري ) و ( هنر )؛ سه مؤلّفه اخلاق اسلامي
آن بدن را بايد با طب، يك بدن سالم و خوب تربيت كنيم، بسازيم؛ يك. معماري كنيم، با استقامت و استواري كه براي هميشه مي خواهد بماند، دو. و زيبا بيافرينيم، سه. بعضي ها (معاذ الله) به بدن حيوان منتقل مي شوند، از باب نسخ و رَسخ و فسخ و مَسخ نيست! حيوانيّت را خودشان مي سازند، در قيامت هم به صورت حيوان محشور مي شوند. كسي كه كارش جز درندگي و شهوت چيز ديگر نيست، اين حِيوانٌ بِالفِعل و انسانٌ بِالقُوَّه است که هنوز از قوّه به فعليّت نيامده،وقتی مُرد،اين در قيامت به صورت انسان محشور نمي شود! هم مرحوم شيخ طوسي نقل كرده، هم جناب زمخشري نقل كرده؛ يعني هم علماي شيعه نقل كردند، هم علماي سنّي نقل كردند در ذيل آيه فَتَأتُونَ اَفواجاً (1)، آنجا فرمودند: عدّه اي به صورتهاي گوناگون در مي آيند، 10 صورت را نقل كردند از وجود مبارك پيغمبر (ص) كه بعضي ها به صورتی در مي آيند كه يَحسُنُ عِندَهُ القِرَده؛ بوزينه پيش اينها خيلي زيباست (2)!
به ما هم گفتند وقتي نماز مي خواهيد بخوانيد، وضو مي گيريد، هنگام شستن صورت اين مضمون را كه از آيه گرفته شده است بخوانيد: خدايا! روزي كه صورت ها سياه مي شود، صورت من را سياه نكن؛ روزي كه صورت ها سفيد مي شود، صورت من را سفيد بكن؛ مستحب است انسان كه وضو مي گيرد، هنگام شستن صورت اين جمله ها را بخواند(3). پس ما بايد خودمان را زيبا بسازيم؛ بعضي ها بسيار بد منظرند، بعضي ها بسيار يوسف گونه اند، با جمالند، با جلالند، زيبا هستند. ما اين 3 تا كار را بايد انجام بدهيم. يكي طب، سلامت خود را در آينده تأمين كنيم؛ دوّم معماري و مهندسي كه استواري و استحكام را تأمين كنيم، سوّم زيبائي و هنرمندي.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعي از طلاب و روحانيون، دانشجويان و اقشار مختلف مردم ، قم ؛ 1/ 11/ 1388
ــ