سرمه اندیشه

  • خانه 
  • عمومی  

دعای مشمول

24 تیر 1396 توسط زهرا كرمي
دعای مشمول

در مفاتیح الجنان و سایر کتب ادعیه، دعائی با مضامین عالیه ای به نام ” مشلول” وجود دارد که می خواهیم به بررسی جریان و شأن بیان این دعای عالی بپردازیم.
حضرت امام حسین علیه السلام به این مضمون فرمود: در شبی که بسیار تاریک و کم فروغ بود به همراه پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد الحرام طواف بودم.
مسجد الحرام خلوت شده و زائران خفته و چشم ها آرام گرفته بود.
در این هنگام صدای شخصی به گوش رسید که با دلی دردمند و صدائی حزین و ناله ای غمگین چنین ناله سر می داد:
ای خدایی که دعای گرفتاران را در تاریکی ها می شنوی.
ای خدایی که گرفتاری ها را می زدایی و بلیّات را مرتفع می سازی و بیماریها را برطرف می نمایی.
اینک میهمانانی دور خانه ات گرد آمده اند که تعدادی از آنها خفته و عده ای دیگر بیدار و به درگاهت دعا و استغاثه می کنند. اما دیدگان تو به خواب نرفته است.
از تو می خواهم به فضل جود و کرمت از جرم و گناه من درگذری و مرا مورد عفو خود قرار دهی.
ای پروردگاری که خلایق به سوی خانه اش روی آورده اند، اگر عفو و بخشش تو شامل گناهکاران نگردد.
پس که باید گناهکاران را مورد عفو و بخشش قرار دهد؟
پس از اینکه ناله ها شنیده شد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمود: ای ابا عبدالله! آیا صدای این گناهکاری راکه به درگاه خدای عزّ و جلّ استغاثه می نمود و از او طلب عفو و بخشش می کرد شنیدی؟
امام حسین علیه السلام فرمود: بله.آن صدا را شنیدم.
در این هنگام حضرت امیرالمومنین علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمود: در میان جمعیت برو و او را پیدا کن و نزد من بیاور.
امام حسین علیه السلام فرمود: در تاریکی شب در میان جمعیت رفته و به دنبال صاحب آن صدا گشتم.
هنگامی که بین رکن و مقام رسیدم شخصی را دیدم که ایستاده بود. وقتی که با دقّت نظاره کردم دانستم که او صاحب آن صدا است.
و او را در حالی که به نماز ایستاده بود دیدم.
و به او گفتم سلام بر تو ای بنده ای که به گناه خود اقرار کرده و از خدا طلب عفو و بخشش نموده و به او پناه آورده است.
پسر عمّ رسول خدا تو را به نزد خود دعوت می کند. در این هنگام آن شخص نماز خود را با شتاب تمام کرده و پس از سلام نماز بدون آنکه با من سخن بگوی با دست خود اشاره نمود از من خواست که من در رفتن از او پیشی بگیرم و او در پی من بیاید من نیز چنین کرده و او را به نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آوردم و به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتم: این شخص صاحب آن صدا بود.
در این هنگام حضرت امیرالمؤمنین نگاهی به او انداخته و مشاهده نمودند که او جوانی خوش سیما و پاکیزه جامه است.
در این حین امیرالمؤمنین علیه السلام رو به آن جوان کرده و به او فرمود: ای مرد اهل کجا هستی؟
آن جوان گفت: از فلان قبیله هستم.
امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: حال و روزت چگونه است؟
و سبب گریه و استغاثه تو چیست؟
آن جوان پاسخ داد: حال و روزگار من حال و روزگار شخصی است که مورد عاقّ قرار گرفته است و به او تنگی افتاده و گرفتاری ها و مصیبتها او را احاطه کرده است و به همین جهت دعای او مستجاب نمی شود.
امیرالمؤمنین علیه لاسلام به او فرمود: چرا چنین شده است؟
آن جوان گفت: من در زندگی به لا ابالی گری و خوشگذرانی مشغول بودم و گناه و معصیت را حتی در ماه رجب و شعبان ترک نمی کردم و خدا را در هنگام معصیت نادیده می گرفتم و پدری مهربان و دلسوزی داشتم که او مرا از ارتکاب گناهان برحذر می داشت و از کیفر آتش جهنّم می ترساند.
و بارها به من می گفت: تا کی روزها و شبها و ماهها و سالها و ملائکه خدا از کرده های زشت تو ناله سردهند؟
و هنگامی که پدرم مرا موعظه و نصیحت می کرد من بر او خشم می کردم و او را از خود می راندم.
و در روزی که مرا بسیار نصیحت و موعظه نمود بر او غضب کرده و به سوی او یورش برده و او را کتک می زدم.
روزی از روزها خواستم پولی را که در جایی مخفی کرده بود بردارم و در راه گناه و معصیت و خوشگذرانی صرف نمایم.
اما پدرم مرا از این کار بازداشت و جلوی مرا گرفت.
اما من با گستاخی او را کتک زده و دستش را پیچانده و او را به گوشه ای پرت نموده و بر زمین انداختم و به طرف کیسه پولها رفته و آن را برداشتم.
پدرم خواست که از روی زمین برخیزد اما از شدّت درد و ناراحتی نتوانست.
و او درحالی که در روی زمین افتاده بود و ناله می کرد مرا نفرین نموده و از خدا خواست تا همانگونه که من دست او را پیچانده بودم خدا نیز دست مرا بپیچاند و سوگند خورد که به بیت الله الحرام رفته و از من به نزد خدا شکوه و شکایت کند.
پس از این جریان او چند روز را روزه گرفت و پس از خواندن نماز و دعا به طرف شهر مکّه روانه شد.
و پس از رسیدن به مسجد الحرام دور کعبه طواف نموده و به پرده های خانه خدا چنگ زده و مرا نفرین کرده و از خدا خواست تا نیمی از بدن من خشک و فلج گردد… و من خدا را گواه می گیرم که هنوز دعای او تمام نشده بود که احساس کردم بدنم سست گشته و نیمی از آن فلج شده است.
آنگاه آن جوان نیمه راست بدن خود را که فلج شده بود نشان داد.
سپس گفت: اینک سه سال است که از این واقعه می گذرد.
و من بارها و بارها از پدرم درخواست نمودم که به این مکان مقدّس آمده و همانگونه که مرا در اینجا نفرین کرد برای من دعا کرده و شفای مرا از خدا بخواهد.
امّا او به خواسته من عمل نمی کرد. تا اینکه او امسال به این عمل راضی شد و برای آنکه در حقّ من دعا کرده و عافیتم را از خدا بخواهد سوار شتری شده و روانه شهر مکّه گشت. اما در میان راه شتر او رم کرده و پدرم از روی شتر افتاد و از دنیا رفت.
اینک من تنها به مسجدالحرام آمده و به درگاه خدا طلب توبه نموده و از او شفای خود را خواستار شده ام.
و بدتر از آنکه مردم مرا این گونه به همدیگر معرّفی می کنند:
این جوان شخصی است که به نفرین پدر خود گرفتار شده است.
در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السالم به این جوان فرمود: اینک وقت نجات تو فرا رسید. آیا می خواهی دعائی را به تو بیاموزم که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من آموخت.
و در آن دعا اسم اعظم خدا وجود دارد و شخصی که آن دعا را بخواند خدای عزّ و جلّ دعایش را مستجاب می گرداند و خواسته اش را برآورده می نماید و اندوه و غم را از او می زداید و گرفتاری های او را برطرف می سازد…
اما برحذر باش که در وقت خواندن این دعا عجب و خودبینی بر تو مستولی گردد.
ای مرد تقوای الهی را پیشه خود ساز. زیرا هنگامی که من ناله های جانسوز تو را شنیدم که به درگاه خداوند توبه نموده و از او طلب بخشش می نمودی دلم برای تو سوخت و به رحم آمد ودر هنگام خواندن این دعا باید که نیّت تو صادق باشد و این دعا را در راه معصیت خدا بکار نبری.
و آن را تنها به کسانی که به دیانت آنها اطمینان داری بیاموزی و چنانچه نیّت خود را در هنگام خواندن این دعا خالص نمائی دعای تو مستجاب می گردد و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را در رؤیا خواهی دید.
در حالی که آن حضرت تو را به استجابت این دعا و به بهشت بشارت می دهد.
امام حسین علیه السلام فرمود: خوشحالی من از آموختن این دعا بیشتر از خوشحالی آن مرد برای کسب سلامتی اش بود.
سپس امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمود: کاغذ و دواتی بیاور و آنچه را که من به تو می گویم بنویس.

 نظر دهید »

دلنوشته

24 تیر 1396 توسط زهرا كرمي
دلنوشته

راه میانبر قرب به خویش را بر ما هویدا ساز و به آن دسته از بندگانت ملحقمان کن که در راه نیل به تو از یکدیگر پیشی می‌گیرند و دست از سحوری در خانه تو بر نمی‌دارند و شب و روز به تو مشغولند و دل‌هاشان هر لحظه بیمناک هیبت توست.

ما را به بندگانی ملحق کن که در آسمان خاطرشان جز پرنده یاد تو پرواز نمی‌کند و در گلستان دلشان جز گل هوای تو پر باز نمی‌کند، به آنان که سر بندگی جز به پیشگاه تو نمی‌سایند و دست محبت جز به تو نمی‌سپارند.

اَلذینَ صَفَّیتَ لَهم المشاربَ و بلَّغتَهم الرَّعائبَ و اَنجَحتَ لهمُ المطالبَ و قَضَیتَ لهم من فضلِکَ المارِبَ و مَلَاتَ لهم ضَمائرَهم من حبّکَ و رَوَّ یتَهم مِن صافِی شِر بِکَ فَبِکَ اِلی لَذید مُناجاتِکَ و صَلُوا و منکَ اقصی مَقاصِدِهم حَصَّلوا …

به آنان که از زلال چشمه‌ات نوشاندی و لباس اشتیاق خود بر تنشان پوشاندی و بر گیاه آرزوهاشان باران اجابت افشاندی و در مزرعه دل‌هاشان جز خرمن مهر خودت سوزاندی و در جنگل تفکرشان جز غزال یاد خودت رماندی و بلندترین درختان مقاصدشان را در وسعت خودت رویاندی و به اوج لذتشان از مناجاتت رساندی.

فَیامَن هُوَ عَلَی المُقبِلینَ علیه مُقبِلٌ و بِالعطفِ عَلیهم عائدٌ مُفضِلٌ و بِالغافلینَ عن ذِکِره رحیمٌ رؤفٌ و بِجَذبِهم الی بابه ودودٌ عطوفٌ…

ای آنکه هر که رو به سوی تو کند چشم به او می‌دوزی و به هر که دلش هوای تو کند دل می‌بندی و به سری که سودای تو داشته باشد سر می‌کشی.

ای که بیدارانت را انیس می‌شوی و به خواب رفتگانت را جلیس.

ای که بر سر زندگانت دست محبت می‌کشی و بر چشم مردگانت سرمه حیات و ملاطفت.

ای که به عاشقانت دل مجالست می‌بخشی و به غافلانت پای مراقبت و به گریزندگانت روی مراجعت.

 نظر دهید »

عشق به خدا

24 تیر 1396 توسط زهرا كرمي

خدایا!

راه میانبر قرب به خویش را بر ما هویدا ساز و به آن دسته از بندگانت ملحقمان کن که در راه نیل به تو از یکدیگر پیشی می‌گیرند و دست از سحوری در خانه تو بر نمی‌دارند و شب و روز به تو مشغولند و دل‌هاشان هر لحظه بیمناک هیبت توست.

ما را به بندگانی ملحق کن که در آسمان خاطرشان جز پرنده یاد تو پرواز نمی‌کند و در گلستان دلشان جز گل هوای تو پر باز نمی‌کند، به آنان که سر بندگی جز به پیشگاه تو نمی‌سایند و دست محبت جز به تو نمی‌سپارند.

اَلذینَ صَفَّیتَ لَهم المشاربَ و بلَّغتَهم الرَّعائبَ و اَنجَحتَ لهمُ المطالبَ و قَضَیتَ لهم من فضلِکَ المارِبَ و مَلَاتَ لهم ضَمائرَهم من حبّکَ و رَوَّ یتَهم مِن صافِی شِر بِکَ فَبِکَ اِلی لَذید مُناجاتِکَ و صَلُوا و منکَ اقصی مَقاصِدِهم حَصَّلوا …

به آنان که از زلال چشمه‌ات نوشاندی و لباس اشتیاق خود بر تنشان پوشاندی و بر گیاه آرزوهاشان باران اجابت افشاندی و در مزرعه دل‌هاشان جز خرمن مهر خودت سوزاندی و در جنگل تفکرشان جز غزال یاد خودت رماندی و بلندترین درختان مقاصدشان را در وسعت خودت رویاندی و به اوج لذتشان از مناجاتت رساندی.

فَیامَن هُوَ عَلَی المُقبِلینَ علیه مُقبِلٌ و بِالعطفِ عَلیهم عائدٌ مُفضِلٌ و بِالغافلینَ عن ذِکِره رحیمٌ رؤفٌ و بِجَذبِهم الی بابه ودودٌ عطوفٌ…

ای آنکه هر که رو به سوی تو کند چشم به او می‌دوزی و به هر که دلش هوای تو کند دل می‌بندی و به سری که سودای تو داشته باشد سر می‌کشی.

ای که بیدارانت را انیس می‌شوی و به خواب رفتگانت را جلیس.

ای که بر سر زندگانت دست محبت می‌کشی و بر چشم مردگانت سرمه حیات و ملاطفت.

ای که به عاشقانت دل مجالست می‌بخشی و به غافلانت پای مراقبت و به گریزندگانت روی مراجعت.

 نظر دهید »

عشق به خداى متعال

24 تیر 1396 توسط زهرا كرمي
عشق به خداى متعال

امام صادق عليه السلام فرمود: فرد مشتاق خدا، به غذاى دنيا اشتها ندارد و از شراب دنيا لذت نمى برد و از بوهاى خوش خوشحال نمى شود و از پيشتيبانى مردم ماءيوس مى گردد و به خانه پناه نمى برد، و به عمارتى ساكن نمى گردد، و به لباس نر مى آرام نمى گردد، زيرا هميشه در فكر خدا مى باشد:
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زين پس شكى نماند كه بى پا سر شوى
در تقسير سوره يوسف منقول است كه شخصى به موسى عليه السلام عرض كرد: از خدا بخواه كه خداوند ذره اى از محبت خودش زا به دل من بيندازد، و گذشت . موسى به مقام مناجات برآمد، و عرض آن حاجت نمود، خطاب رسيد: همان وقت كه از ما خواست به او داديم ، حال برو ببين در چه حالت است . چون موسى عليه السلام آم د، ديد خود را از كوه به زير انداخته و هر قطعه عضو او به سنگى مبتلا شده و از آن صداى كلمه توحيد لا اله الا الله شنيده مى شود! از اينجاست كه گفته اند:
هر كس كه تو را شناخت ، جان را چه كند؟!
فرزند و عيال و خانمان را چه كند؟!
ديوانه كنى ؛ هر دو جهانش بخشى
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند؟!
در اخبار هم رسيده است كه : هر كس دوستى خدا را دارد مهياى بلا باشد و از فرمايشات شاه ولايت امير المؤ منين على عليه السلام منقول است : لالف ضربه على هامة راسى احب الى من الموت على الفراش .
يعنى : به خدا قسم ، هزار ضربت بر فرق من فرود آيد رضا و دوستى خدا، نزد من محبوب تر از آن است كه در بستر خود بميرم ؛ و از همينرو بود كه چون ضربت ابن ملجم لعين بر سر مبارك آن حضرت فرود آمد، فرمود: فزت و رب الكعبه يعنى حظ كردم و به وصال شوق خود رسيدم و از همين عشق و شور بود كه در حال نماز از خود بى خود مى شد و پيكان تير از پاى مباركش مى كشيدند و احساس درد نمى كرد.

خصائص العباسيه : صفحه 20.

 نظر دهید »

صفات دشمنان از ديدگاه قرآن

24 تیر 1396 توسط زهرا كرمي

قرآن كريم نيز به شناخت دشمن، براي حفظ و سلامت جامعه سفارش كرده و در قالب داستان هاي عبرت آموز به معرفي دشمنان توحيد در اشكال گوناگوني چون شيطان شناسي، منافق شناسي، طاغوت شناسي و كفار و مشركان اشاره مي كند.

قرآن شناخت اهداف دشمنان اسلام و جامعه اسلامي را از حساس ترين وظايف مسلمانان عنوان مي كند. مهمترين ويژگي دشمنان اسلام ازنظر قرآن، پيمان شكني آن ها است.

قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:
«كيف وان يظهروا عليكم لايرقبوافيكم لا ولاذمه »
چگونه (پيمان مشركان ارزشي دارد) درحالي كه اگر بر شما غالب شوند نه ملاحظه خويشاوندي با شما را مي كنند و نه پيماني را (پايبند هستند).
قرآن دشمنان اسلام را داراي خصلت هاي ناپسندي نظير نژادپرستي، قانون شكني، خوي استكباري و… مي داند.
در آيه پنجم سوره حجر و در آيه 96 سوره بقره يكي از ويژگي هاي دشمنان اسلام دنياپرستي عنوان شده است.
در آيه 54 سوره نساء و آيه 105 سوره بقره حسادت و بدخواهي يكي ديگر از خصلت هاي ناپسند دشمنان شمرده شده است.

همچنين در آيه 100 سوره اسراء و آيه 53 سوره نساء و آيه هاي 75 و 119سوره آل عمران و آيه 74 سوره نساء و آيه 175 سوره آل عمران و آيه 71 سوره طه و آيه 22 سوره انفال تنگ نظري، خيانت، خشم و كينه، شيطان صفتي، خود را قيم مردم دانستن، و بالاخره بي شعوري، از خصلت هاي ناپسند دشمنان اسلام محسوب شده است.

قرآن در جاي ديگر خطر دشمن را چنين بيان مي كند:
«اگر (دشمنان) بر شما دست يابند همچنان با شما دشمن اند و دستان شان (به زور) و زبان هايشان (به تبليغات) به بدي به سوي شما باز است و دوست دارند كافر شويد و از ارزش هاي خويش دست برداريد.»

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 140
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

سرمه اندیشه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی
  • مشاوره
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس