عشق به خداى متعال
امام صادق عليه السلام فرمود: فرد مشتاق خدا، به غذاى دنيا اشتها ندارد و از شراب دنيا لذت نمى برد و از بوهاى خوش خوشحال نمى شود و از پيشتيبانى مردم ماءيوس مى گردد و به خانه پناه نمى برد، و به عمارتى ساكن نمى گردد، و به لباس نر مى آرام نمى گردد، زيرا هميشه در فكر خدا مى باشد:
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زين پس شكى نماند كه بى پا سر شوى
در تقسير سوره يوسف منقول است كه شخصى به موسى عليه السلام عرض كرد: از خدا بخواه كه خداوند ذره اى از محبت خودش زا به دل من بيندازد، و گذشت . موسى به مقام مناجات برآمد، و عرض آن حاجت نمود، خطاب رسيد: همان وقت كه از ما خواست به او داديم ، حال برو ببين در چه حالت است . چون موسى عليه السلام آم د، ديد خود را از كوه به زير انداخته و هر قطعه عضو او به سنگى مبتلا شده و از آن صداى كلمه توحيد لا اله الا الله شنيده مى شود! از اينجاست كه گفته اند:
هر كس كه تو را شناخت ، جان را چه كند؟!
فرزند و عيال و خانمان را چه كند؟!
ديوانه كنى ؛ هر دو جهانش بخشى
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند؟!
در اخبار هم رسيده است كه : هر كس دوستى خدا را دارد مهياى بلا باشد و از فرمايشات شاه ولايت امير المؤ منين على عليه السلام منقول است : لالف ضربه على هامة راسى احب الى من الموت على الفراش .
يعنى : به خدا قسم ، هزار ضربت بر فرق من فرود آيد رضا و دوستى خدا، نزد من محبوب تر از آن است كه در بستر خود بميرم ؛ و از همينرو بود كه چون ضربت ابن ملجم لعين بر سر مبارك آن حضرت فرود آمد، فرمود: فزت و رب الكعبه يعنى حظ كردم و به وصال شوق خود رسيدم و از همين عشق و شور بود كه در حال نماز از خود بى خود مى شد و پيكان تير از پاى مباركش مى كشيدند و احساس درد نمى كرد.
خصائص العباسيه : صفحه 20.