داستان
08 خرداد 1397 توسط زهرا كرمي
داستانک
محرم المبارک و رمضان الحرام
? شخصی در ماه محرم گذرش به تهران افتاد و از هر جا که گذشت تعارفش به خوردنی و نوشیدنی مثل ناهار، شام، چای و شربت نمودند و چون پرسید برای چه است؟ گفتند: از آنکه محرم الحرام می باشد.
بار دیگر به همان شهر آمد، نه تنها از سور و پذیرائی خبری نبود بلکه وقتی خود از خورجینش نانی درآورد تا بخورد، به زیر کتک و چوبش گرفتند و چون دلیل آن را جویا شد؟ گفتند: رمضان المبارک می باشد.
آن شخص گفت: سخت اشتباه نام گذاشتند که باید آن را محرم المبارک و این را رمضان الحرام می گفتند..
داستان های امثال امینی