دلنوشته
گاهى همان شناختها و آگاهىهايى كه در يك مرحله پردهدر بودند، خود پرده مىشوند و جلوگير انسان:
«الهى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ إِلَيْكَ و أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ حَتّى تَخْرِقَ أَبْصارَ القُلُوبِ حُجُبَ النُّور».( مناجات شعبانيه)
همان علم و شناختى كه انسان را به آزادى و عشق حق مىرساند و از دنيا و نفس و خلق جدا مىكرد و كفرها و شركها و ظلمها و نفاقها و فسقها و انحرافها را مىسوزاند، همان شناختها و همان عشقها كه انسان را از عشقهاى ديگر جدا مىكرد و آنها را رهبرى مىنمود و در راه عشقهاى بزرگتر به جريان مىانداخت، همينها مىشوند سنگ راه انسان و قتلگاه او و حجاب او.
بايد آزادى و انقطاعى را بخواهيم كه نه تنها از حجابهاى تاريک نفس و خلق و دنيا و اعمال و آمال، كه از حجابهاى نور هم بگذرد و در بند علم و عشق و حالها و مقامها و و و هم نماند ..