سرمه اندیشه

  • خانه 
  • عمومی  

,حجاب زنان یهودچگونه بود

11 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي
,حجاب زنان یهودچگونه بود

اگر خداوند حجاب را برای زن قرار داده، بخاطر حساسیت وجود اوست

حجاب یکی از احکام ارشادی اسلام است. در این باره احادیث و روایات بسیاری موجود است. امام على علیه السّلام در غررالحکم فرموده اند : «پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست.» و در جایی دیگر می فرمایند: :«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند.»

اندیشمندان دینی نیز به ضرورت وجود حجاب در جامعه اشاره کرده اند. شهید مرتضی مطهری در کتاب «مسئله حجاب» به این موضوع پرداخته و نوشته است:« لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است. در خود قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است. پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است، همچنانکه عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی دیگر از مظاهر آن است.

زنان باستان یهود حجاب داشتند
مسئله حجاب از دیدگاه فاطمه زهرا(س)تا آنجاست که وقتی پیرمردی نابینا به ایشان مراجعه می کنند، خودشان را می پوشانند و وقتی از ایشان سوال می کنند چرا خودتان را می پوشانید حضرت می فرماید: او مرا نمی بیند ولی من او را می بینم و او بوی من را استشمام می کند. این نشان می دهد حجاب فقط برای بدن نیست. ممکن است بوی بدن زن نشان بدهد که این زن است.

اسامی اعظم 14 حرف هستند که در ابتدای بعضی سوره ها عنوان شده است مثل الف لام میم. اسامی ائمه ما همه حروف اعظم است. اگر به بدن خود نگاه کنیم این اسامی در بدن ما آشکار است. در کتاب اشارات و تنبیهات بوعلی سینا به این مسئله با شعر اشاره شده است. ترجمه اش این است که دو «علی» به صورت معکوس روی صورت ما قرار گرفته. چشم ما «ع» علی، بینی «ل» علی و ابرو «ی» علی و اگر برعکس در نظر بگیریم دهان «ی» علی محسوب می شود. پیامبر (ص) می فرماید: نام حسن در گوش راست و نام حسین در گوش چپ ما قرار گرفته است. نام محمد در کل بدن قرار گرفته. سر ما «م» محمد، دستهامان «ح» محمد و پاهای ما «د» محمد است. در رابطه با اسم فاطمه (س)، این اسم در کبد قرار گرفته یعنی آشکار نیست.
اگر خداوند حجاب را برای زن قرار داده، بخاطر حساسیت وجود اوست و این فقط در دین ما نیست. در کتاب ویل دورانت به صراحت به حجاب یهودیان باستان اشاره می شود. زنان یهود در آن زمان اگر بدون پوشش از خانه خارج می شدند، کشتنشان بر شوهر واجب بود. حجابشان به شکلی بود که یک پارچه چهار گوش که از جلو تا زانو و از پشت تا پشت زانو و از پهلوها تا پایین انگشتان دست می آمد، را روی سر می انداختند و پیراهنی بلند می پوشیدند که حتما باید روی زمین کشیده می شد. پابندهایی با زنگوله های کوچک داشتند که وقتی از معابر عبور می کردند مردها می فهمیدند و راهشان را باز می کردند که امروزه زنان از این خلخال ها و پابندها به عنوان زینت استفاده می کنند.

اسلام برای اینکه زنان در کارهای روزمره دچار مشکل نشوند این را کمتر کرد و عنوان کرد که معلوم شدن گردی صورت، کفین دست و مچ پا بلامانع است ولی بقیه قسمت های بدن باید پوشیده شود. در سوره حجرات به «جلابیهن» اشاره می شود و خداوند می فرماید من به جلابیب زنان پیامبر افتخار می کنم. عرب در فرهنگ لغت خود جلابیب را اینطور معنی کرده است: ستر النسا من الرفع الی الکف. یعنی چیزی که از سر تا پا را بپوشاند.مثل مانتوی گشادی که بدن را بپوشاند، لباسی که همجه بدن را بپوشاند و این صرفا چادر و مقنعه نیست. چیزی که بتواند این پوشش را ایجاد کند حجاب است.

 نظر دهید »

قرآن چگونه معضل بي معنايي امروز غرب را حل مي كند؟

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي
قرآن چگونه معضل بي معنايي امروز غرب را حل مي كند؟

دانشمندان هر حوزه فكري با گرايش هاي مختلف هر يك در تلاشند تا براي زندگي انسان معنايي بيابند تا حيات آدمي و تلاش ها و رنج ها و سختي هايش در سايه چنين معنايي، موجه بنمايد. خود كشي هايي كه در ميان جوانان مشاهده مي شود عموما از احساس پوچي و بي معنايي زندگي ناشي مي شود. به همين دليل مي توان گفت مهم ترين رسالت اديان الهي ترسيم يك حوزه معنايي براي زندگي آدمي است تا در سايه آن تمامي حركات و افعال انسان هدفمند گردد. آلبرت انيشتين درباره نقش دين در معنا دهي به زندگي مى‏ گفت: «مذهبى بودن به معناى يافتن پاسخ به سؤال «معناى زندگى چيست؟» مى ‏باشد»
در واقع اين دين است كه نقش اصلي را در ارائه معنا به زندگي انسان ايفا مي كند. سنگينى حس بى‏ معنايى براى متديّن و بى‏ دين قابل درك است. به همين ضرورت دانشمندان - اعم از دين‏دار و بى‏ دين - به رهايى انسان‏ها از اين حس بي معنايي مى ‏انديشند و پيشنهاد ارائه مى‏ دهند تا به زندگى شور و نشاط منطقى بدهند. آنان كه دين ندارند در تلاشند تا معنايي قراردادي براي زندگي تصوير كنند و در اين راه به گونه هاي مختلف سخن گفته اند. برخي معنا را در مبارزه و تلاش؛ برخي ديگر در علم جويي و برخي نيز در دل بستگي به عشق و قدرت ترسيم كرده اند. اما خداباوران قدم فراتر نهاده و معناي زندگي را در وجود خود انسان مي جويند.
اما دراين ميان قرآن كريم در باب معناى زندگى پيشنهادى ارائه مى‏ دهد كه درواقع همان نظريه بى‏ پيرايه و تحريف نشده اديان توحيدى است كه بر هدفدارى كيهان و تقاضاى سرشت انسان تكيه دارد. يكي از فيلسوفان غربي(جان هيك) خوش بينى كيهانى در اسلام را مستند به اين داده ‏هاى قرآنى مى‏ داند كه در اول هر سوره كلمات «به نام خداى بخشنده مهربان» تكرار شده و نام‏ هاى نودونه گانه خداوند مشتمل است بر: حب، احسان، لطف، رحمت، بخشش، گذشت، جود، شفقت، ولى، غفار، وهاب، رزاق، صبور، كريم، ودود، محيى، عفو، رحيم، هادى و اين كه خداوند همه گناهان را مى ‏آمرزد و اراده او تحقق خواهد يافت. جان هيك معتقد است واقعيت زندگى پس از مرگ و مواجهه با خداى بخشنده اما عادل، امروز در اسلام در قياس با يهوديت يا مسيحيت كه هر دوى آنها عميقاً از روشنگرى اروپايى تأثير پذيرفته ‏اند، نيرومندتر است» در واقع در تمام اديان نسبت به معناى كل حيات، نوعى همانندى وجود دارد؛ ولى امتياز اسلام در اين است كه هم اكنون به صورت عينى و ملموس مشغول ايفاى چنين نقشى در زندگى مسلمانان است.
قرآن كريم با ترسيم اهداف اصلي حيات دنيوي، انسان را از معضل بي معنايي و پوچي نجات داده و او را به مسير اصلي كه هدف خلقت او بوده رهنمون مي شود:
1. هدفمندي جهان خلقت
در تصور قرآن نظام كيهانى در خدمت انسان است تا در پرتو ارتباط با خدا به كمال مطلوب و سعادت جاودانه برسد، اين كه آفرينش آسمان‏ها و زمين و هر آنچه در آن هاست، هدفمند صورت گرفته است، در جاى جاى قرآن به چشم مى ‏خورد و غايت‏مندى و حكيمانه بودن آفرينش آنها مورد تأكيد قرار مى‏ گيرد. در اين رابطه مطالعه دو آيه زير به عنوان نمونه كافى مى‏ نمايد كه مى‏ گويد:
«إن فى خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لايآت لأولى الألباب الذين يذكرون اللَّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السموات و الأرض ربنّا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» بى‏ شك در آفرينش آسمانهاو زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏ هايى براى خردمندان است، همانا كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد مى‏ كنند و در مورد آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى ‏گويند): پروردگارا! اين‏ها را بيهوده نيافريده ‏اى! منزهى تو. ما را از عذاب آتش مصون دار.[1]
در آيه ديگر مي فرمايد: «اللَّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره و لتبتغوا من فضله لعلكم تشكرون و سخّر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه إن فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» خداوند همان كسى است كه دريا را مسخّر شما كرد تا كشتى‏ ها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد. او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخت، در اين نشانه‏ هايى است براى كسانى كه مى‏ انديشند.[2]
2.رسيدن به قرب الهي و مقام يقين
قرآن به انسان مى‏ آموزد كه با جديت در پى دست يابى به «صراط مستقيم» و «سبيل اللَّه» باشد. هدف رسيدن يا نزديك شدن به مقصد و غايت اساسي زندگي است كه قرآن آنرا قرب الهي و لقاءالله مي نامد. هنگامى كه كارى با ياد خدا انجام داده مى‏ شود، انسان در حال عبادت است. عبادتي كه هدف خلقت جن و انسان شناخته شده است: «و ما خلقت الجّن و الانس الاّ ليعبدون» من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند.[3] مقصود اين آيه بيان هدف نهايى آفرينش انسان نيست تا با راه بودن و پل بودن عبوديت و عبادت ناسازگار باشد، چه آنكه براساس آيه «واعبد ربّك حتىّ يأتيك اليقين»[4]، عبادت مقدمه براى هدف والاترى كه يقين نام دارد مى‏ باشد.
3. زنده شدن انسان در پرتو دين
هدف ديگري كه قرآن كريم براي زندگي انسان تصوير مي كند، احياى انسان مى‏ باشد كه با شروع عمل به هدايت آسمانى، آغاز مى‏ گردد: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»«آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مى‏ رود همانند كسى است كه در تاريكي ها باشد و از آن خارج نگردد.[5]
«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خداو پيامبر را اجابت كنيد هنگامى فرامى‏ خوانند به چيزى كه به شما زندگى مى‏ دهد.[6]
4. وجود معاد
از نظرقرآن انسانى كه از اسارت اهداف خيالى و پندارى و جهل رهايى يافته است، وقتى به مطالعه هستى و هويت اشاره ‏اى آن، مى‏ پردازد؛ حكمت و هدفمندى را در پهنه آن مشاهده مى ‏كند و ايمان پيدا مى‏ كند به اين حقيقت كه اگر معادى و رستگارى جاودانى در كار نمى ‏بود اين همه سرمايه‏ گذارى براى انسان بيهوده مى‏ نمود و خداوند منزه است از هستى دهى بيهوده:
«و يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذاباطلا سبحانك فقنا عذاب النار» و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى‏ گويند) پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده‏ اى! منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش مصون دار.[7]
«أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم الينا لاترجعون» آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ ايم و به سوى ما باز نمى ‏گرديد.[8]
خردمندان پاكيزه سرشت با مطالعه حتمى پى مى‏ برند كه در حقيقت اين قيامت و بازگشت به خداست كه توجيه كننده خلقت اين عالم است. دين و خرد با هم به انسان توصيه دارد كه براساس احتمال معاد عمل كند. براساس برهان شرطبندى پاسكال (رياضى دان، فيزيك دان، و متكلم فرانسوى 1662 - 1623 م) «وجود خدا، حقانيت آموزه‏ هايى چون معاد اگر هم قابل اثبات يقينى نباشد، يگانه گزينه پذيرفتنى است! چرا كه براى پرهيز از زيان احتمالى الحاد كه به مراتب بالاتر از سود يقينى آن است، چاره ‏اى جز ايمان با سلوك مؤمنانه نيست.«
اين گونه ‏اى از استدلال پيش از همه، در سخنان معصومان مطرح شده است. رواياتى در اين باب از امام على عليه السلام و امام صادق عليه السلام و امام رضاعليه السلام در خور مطالعه مى ‏باشد. امام رضاعليه السلام خطاب به زنديقى فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ما و شما همسان خواهيم بود و نماز، روزه، زكات، و اقرار ما زيانى به ما نخواهد داشت و اگر سخن ما درست از آب درآمد، شما هلاك شده ‏ايد و ما نجات يافته ‏ايم.»[9]
فهم معناي زندگي و رسيدن به معنا و آرامش:
وقتى كه خداوند هدف زندگى شناخته شد و رفتار براساس ياد و خواست او انجام پذيرفت، زندگى دلپذير مى‏ شود و آرامش روح انسان را نوازش مى‏ دهد.
«و يهدى اليه من أناب الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكراللَّه ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب» (رعد /27-28) (خدا) هر كس را كه بازگردد، به سوى خودش هدايت مى‏ كند، آنها كسانى هستند كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏كند.
آرامش روحى هديه ارزشمندى است كه خداوند به بنده ‏اش ارزانى مى‏ دارد و پاسدار آن است، حتى راضى نمى‏ شود كه وحشت هنگام مرگ، آن را به هم زند، از اين رو، اين نداى روح بخش الهى گوش بنده در حال جان دادن را، نوازش مى ‏دهد و براى ابد آرامش روحى وى را تأمين مى‏ كند:
«يا ايّتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى»تو اى روح آرامش يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم قدم گذار.[10]
بنابراين قرآن كريم با بيان هدفمندي جهان خلقت و ارتباط آن با جهاني ديگر و ترسيم هدف مهم و اصلي حيات بشري كه لقاء الله است، معنا بخش زندگى انسان و جلودار او در مسير بى انتهاى تكامل مى ‏باشد.[11]
پي نوشت:
[1] .آل عمران، 190
[2] . جاثيه،12-13
[3] .ذاريات،56
[4] .حجر،99
[5] .انعام،122
[6] . انفال،24
[7] .آل عمران،191
[8] .مومنون،115
[9] . وان كان القول قولكم…ألسنا و اياكم شرعاً سواء، لايضرنا ماصلينا و صمنا و زكينا و أقررنا… و ان كان القول قولنا.. قد هلكتم و نجونا
[10] .فجر،27-30
[11]. قرآن و معناي زندگي ، سيد ابراهيم سجادي، پژوهشهاي قرآني، دوره 12، ش45، بهار 1385، ص10-47؛ براي مطالعه بيشتر رك: فلسفه و هدف زندگي، علامه محمد تقي جعفري، تهران، انتشارات قدياني،

 نظر دهید »

قرآن چگونه معضل بي معنايي امروز غرب را حل مي كند؟

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي

دانشمندان هر حوزه فكري با گرايش هاي مختلف هر يك در تلاشند تا براي زندگي انسان معنايي بيابند تا حيات آدمي و تلاش ها و رنج ها و سختي هايش در سايه چنين معنايي، موجه بنمايد. خود كشي هايي كه در ميان جوانان مشاهده مي شود عموما از احساس پوچي و بي معنايي زندگي ناشي مي شود. به همين دليل مي توان گفت مهم ترين رسالت اديان الهي ترسيم يك حوزه معنايي براي زندگي آدمي است تا در سايه آن تمامي حركات و افعال انسان هدفمند گردد. آلبرت انيشتين درباره نقش دين در معنا دهي به زندگي مى‏ گفت: «مذهبى بودن به معناى يافتن پاسخ به سؤال «معناى زندگى چيست؟» مى ‏باشد»
در واقع اين دين است كه نقش اصلي را در ارائه معنا به زندگي انسان ايفا مي كند. سنگينى حس بى‏ معنايى براى متديّن و بى‏ دين قابل درك است. به همين ضرورت دانشمندان - اعم از دين‏دار و بى‏ دين - به رهايى انسان‏ها از اين حس بي معنايي مى ‏انديشند و پيشنهاد ارائه مى‏ دهند تا به زندگى شور و نشاط منطقى بدهند. آنان كه دين ندارند در تلاشند تا معنايي قراردادي براي زندگي تصوير كنند و در اين راه به گونه هاي مختلف سخن گفته اند. برخي معنا را در مبارزه و تلاش؛ برخي ديگر در علم جويي و برخي نيز در دل بستگي به عشق و قدرت ترسيم كرده اند. اما خداباوران قدم فراتر نهاده و معناي زندگي را در وجود خود انسان مي جويند.
اما دراين ميان قرآن كريم در باب معناى زندگى پيشنهادى ارائه مى‏ دهد كه درواقع همان نظريه بى‏ پيرايه و تحريف نشده اديان توحيدى است كه بر هدفدارى كيهان و تقاضاى سرشت انسان تكيه دارد. يكي از فيلسوفان غربي(جان هيك) خوش بينى كيهانى در اسلام را مستند به اين داده ‏هاى قرآنى مى‏ داند كه در اول هر سوره كلمات «به نام خداى بخشنده مهربان» تكرار شده و نام‏ هاى نودونه گانه خداوند مشتمل است بر: حب، احسان، لطف، رحمت، بخشش، گذشت، جود، شفقت، ولى، غفار، وهاب، رزاق، صبور، كريم، ودود، محيى، عفو، رحيم، هادى و اين كه خداوند همه گناهان را مى ‏آمرزد و اراده او تحقق خواهد يافت. جان هيك معتقد است واقعيت زندگى پس از مرگ و مواجهه با خداى بخشنده اما عادل، امروز در اسلام در قياس با يهوديت يا مسيحيت كه هر دوى آنها عميقاً از روشنگرى اروپايى تأثير پذيرفته ‏اند، نيرومندتر است» در واقع در تمام اديان نسبت به معناى كل حيات، نوعى همانندى وجود دارد؛ ولى امتياز اسلام در اين است كه هم اكنون به صورت عينى و ملموس مشغول ايفاى چنين نقشى در زندگى مسلمانان است.
قرآن كريم با ترسيم اهداف اصلي حيات دنيوي، انسان را از معضل بي معنايي و پوچي نجات داده و او را به مسير اصلي كه هدف خلقت او بوده رهنمون مي شود:
1. هدفمندي جهان خلقت
در تصور قرآن نظام كيهانى در خدمت انسان است تا در پرتو ارتباط با خدا به كمال مطلوب و سعادت جاودانه برسد، اين كه آفرينش آسمان‏ها و زمين و هر آنچه در آن هاست، هدفمند صورت گرفته است، در جاى جاى قرآن به چشم مى ‏خورد و غايت‏مندى و حكيمانه بودن آفرينش آنها مورد تأكيد قرار مى‏ گيرد. در اين رابطه مطالعه دو آيه زير به عنوان نمونه كافى مى‏ نمايد كه مى‏ گويد:
«إن فى خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لايآت لأولى الألباب الذين يذكرون اللَّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السموات و الأرض ربنّا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» بى‏ شك در آفرينش آسمانهاو زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏ هايى براى خردمندان است، همانا كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد مى‏ كنند و در مورد آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى ‏گويند): پروردگارا! اين‏ها را بيهوده نيافريده ‏اى! منزهى تو. ما را از عذاب آتش مصون دار.[1]
در آيه ديگر مي فرمايد: «اللَّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره و لتبتغوا من فضله لعلكم تشكرون و سخّر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه إن فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» خداوند همان كسى است كه دريا را مسخّر شما كرد تا كشتى‏ ها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد. او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخت، در اين نشانه‏ هايى است براى كسانى كه مى‏ انديشند.[2]
2.رسيدن به قرب الهي و مقام يقين
قرآن به انسان مى‏ آموزد كه با جديت در پى دست يابى به «صراط مستقيم» و «سبيل اللَّه» باشد. هدف رسيدن يا نزديك شدن به مقصد و غايت اساسي زندگي است كه قرآن آنرا قرب الهي و لقاءالله مي نامد. هنگامى كه كارى با ياد خدا انجام داده مى‏ شود، انسان در حال عبادت است. عبادتي كه هدف خلقت جن و انسان شناخته شده است: «و ما خلقت الجّن و الانس الاّ ليعبدون» من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند.[3] مقصود اين آيه بيان هدف نهايى آفرينش انسان نيست تا با راه بودن و پل بودن عبوديت و عبادت ناسازگار باشد، چه آنكه براساس آيه «واعبد ربّك حتىّ يأتيك اليقين»[4]، عبادت مقدمه براى هدف والاترى كه يقين نام دارد مى‏ باشد.
3. زنده شدن انسان در پرتو دين
هدف ديگري كه قرآن كريم براي زندگي انسان تصوير مي كند، احياى انسان مى‏ باشد كه با شروع عمل به هدايت آسمانى، آغاز مى‏ گردد: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»«آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مى‏ رود همانند كسى است كه در تاريكي ها باشد و از آن خارج نگردد.[5]
«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خداو پيامبر را اجابت كنيد هنگامى فرامى‏ خوانند به چيزى كه به شما زندگى مى‏ دهد.[6]
4. وجود معاد
از نظرقرآن انسانى كه از اسارت اهداف خيالى و پندارى و جهل رهايى يافته است، وقتى به مطالعه هستى و هويت اشاره ‏اى آن، مى‏ پردازد؛ حكمت و هدفمندى را در پهنه آن مشاهده مى ‏كند و ايمان پيدا مى‏ كند به اين حقيقت كه اگر معادى و رستگارى جاودانى در كار نمى ‏بود اين همه سرمايه‏ گذارى براى انسان بيهوده مى‏ نمود و خداوند منزه است از هستى دهى بيهوده:
«و يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذاباطلا سبحانك فقنا عذاب النار» و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى‏ گويند) پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده‏ اى! منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش مصون دار.[7]
«أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم الينا لاترجعون» آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ ايم و به سوى ما باز نمى ‏گرديد.[8]
خردمندان پاكيزه سرشت با مطالعه حتمى پى مى‏ برند كه در حقيقت اين قيامت و بازگشت به خداست كه توجيه كننده خلقت اين عالم است. دين و خرد با هم به انسان توصيه دارد كه براساس احتمال معاد عمل كند. براساس برهان شرطبندى پاسكال (رياضى دان، فيزيك دان، و متكلم فرانسوى 1662 - 1623 م) «وجود خدا، حقانيت آموزه‏ هايى چون معاد اگر هم قابل اثبات يقينى نباشد، يگانه گزينه پذيرفتنى است! چرا كه براى پرهيز از زيان احتمالى الحاد كه به مراتب بالاتر از سود يقينى آن است، چاره ‏اى جز ايمان با سلوك مؤمنانه نيست.«
اين گونه ‏اى از استدلال پيش از همه، در سخنان معصومان مطرح شده است. رواياتى در اين باب از امام على عليه السلام و امام صادق عليه السلام و امام رضاعليه السلام در خور مطالعه مى ‏باشد. امام رضاعليه السلام خطاب به زنديقى فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ما و شما همسان خواهيم بود و نماز، روزه، زكات، و اقرار ما زيانى به ما نخواهد داشت و اگر سخن ما درست از آب درآمد، شما هلاك شده ‏ايد و ما نجات يافته ‏ايم.»[9]
فهم معناي زندگي و رسيدن به معنا و آرامش:
وقتى كه خداوند هدف زندگى شناخته شد و رفتار براساس ياد و خواست او انجام پذيرفت، زندگى دلپذير مى‏ شود و آرامش روح انسان را نوازش مى‏ دهد.
«و يهدى اليه من أناب الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكراللَّه ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب» (رعد /27-28) (خدا) هر كس را كه بازگردد، به سوى خودش هدايت مى‏ كند، آنها كسانى هستند كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏كند.
آرامش روحى هديه ارزشمندى است كه خداوند به بنده ‏اش ارزانى مى‏ دارد و پاسدار آن است، حتى راضى نمى‏ شود كه وحشت هنگام مرگ، آن را به هم زند، از اين رو، اين نداى روح بخش الهى گوش بنده در حال جان دادن را، نوازش مى ‏دهد و براى ابد آرامش روحى وى را تأمين مى‏ كند:
«يا ايّتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى»تو اى روح آرامش يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم قدم گذار.[10]
بنابراين قرآن كريم با بيان هدفمندي جهان خلقت و ارتباط آن با جهاني ديگر و ترسيم هدف مهم و اصلي حيات بشري كه لقاء الله است، معنا بخش زندگى انسان و جلودار او در مسير بى انتهاى تكامل مى ‏باشد.[11]
پي نوشت:
[1] .آل عمران، 190
[2] . جاثيه،12-13
[3] .ذاريات،56
[4] .حجر،99
[5] .انعام،122
[6] . انفال،24
[7] .آل عمران،191
[8] .مومنون،115
[9] . وان كان القول قولكم…ألسنا و اياكم شرعاً سواء، لايضرنا ماصلينا و صمنا و زكينا و أقررنا… و ان كان القول قولنا.. قد هلكتم و نجونا
[10] .فجر،27-30
[11]. قرآن و معناي زندگي ، سيد ابراهيم سجادي، پژوهشهاي قرآني، دوره 12، ش45، بهار 1385، ص10-47؛ براي مطالعه بيشتر رك: فلسفه و هدف زندگي، علامه محمد تقي جعفري، تهران، انتشارات قدياني،

 نظر دهید »

قرآن چگونه معضل بي معنايي امروز غرب را حل مي كند؟

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي

دانشمندان هر حوزه فكري با گرايش هاي مختلف هر يك در تلاشند تا براي زندگي انسان معنايي بيابند تا حيات آدمي و تلاش ها و رنج ها و سختي هايش در سايه چنين معنايي، موجه بنمايد. خود كشي هايي كه در ميان جوانان مشاهده مي شود عموما از احساس پوچي و بي معنايي زندگي ناشي مي شود. به همين دليل مي توان گفت مهم ترين رسالت اديان الهي ترسيم يك حوزه معنايي براي زندگي آدمي است تا در سايه آن تمامي حركات و افعال انسان هدفمند گردد. آلبرت انيشتين درباره نقش دين در معنا دهي به زندگي مى‏ گفت: «مذهبى بودن به معناى يافتن پاسخ به سؤال «معناى زندگى چيست؟» مى ‏باشد»
در واقع اين دين است كه نقش اصلي را در ارائه معنا به زندگي انسان ايفا مي كند. سنگينى حس بى‏ معنايى براى متديّن و بى‏ دين قابل درك است. به همين ضرورت دانشمندان - اعم از دين‏دار و بى‏ دين - به رهايى انسان‏ها از اين حس بي معنايي مى ‏انديشند و پيشنهاد ارائه مى‏ دهند تا به زندگى شور و نشاط منطقى بدهند. آنان كه دين ندارند در تلاشند تا معنايي قراردادي براي زندگي تصوير كنند و در اين راه به گونه هاي مختلف سخن گفته اند. برخي معنا را در مبارزه و تلاش؛ برخي ديگر در علم جويي و برخي نيز در دل بستگي به عشق و قدرت ترسيم كرده اند. اما خداباوران قدم فراتر نهاده و معناي زندگي را در وجود خود انسان مي جويند.
اما دراين ميان قرآن كريم در باب معناى زندگى پيشنهادى ارائه مى‏ دهد كه درواقع همان نظريه بى‏ پيرايه و تحريف نشده اديان توحيدى است كه بر هدفدارى كيهان و تقاضاى سرشت انسان تكيه دارد. يكي از فيلسوفان غربي(جان هيك) خوش بينى كيهانى در اسلام را مستند به اين داده ‏هاى قرآنى مى‏ داند كه در اول هر سوره كلمات «به نام خداى بخشنده مهربان» تكرار شده و نام‏ هاى نودونه گانه خداوند مشتمل است بر: حب، احسان، لطف، رحمت، بخشش، گذشت، جود، شفقت، ولى، غفار، وهاب، رزاق، صبور، كريم، ودود، محيى، عفو، رحيم، هادى و اين كه خداوند همه گناهان را مى ‏آمرزد و اراده او تحقق خواهد يافت. جان هيك معتقد است واقعيت زندگى پس از مرگ و مواجهه با خداى بخشنده اما عادل، امروز در اسلام در قياس با يهوديت يا مسيحيت كه هر دوى آنها عميقاً از روشنگرى اروپايى تأثير پذيرفته ‏اند، نيرومندتر است» در واقع در تمام اديان نسبت به معناى كل حيات، نوعى همانندى وجود دارد؛ ولى امتياز اسلام در اين است كه هم اكنون به صورت عينى و ملموس مشغول ايفاى چنين نقشى در زندگى مسلمانان است.
قرآن كريم با ترسيم اهداف اصلي حيات دنيوي، انسان را از معضل بي معنايي و پوچي نجات داده و او را به مسير اصلي كه هدف خلقت او بوده رهنمون مي شود:
1. هدفمندي جهان خلقت
در تصور قرآن نظام كيهانى در خدمت انسان است تا در پرتو ارتباط با خدا به كمال مطلوب و سعادت جاودانه برسد، اين كه آفرينش آسمان‏ها و زمين و هر آنچه در آن هاست، هدفمند صورت گرفته است، در جاى جاى قرآن به چشم مى ‏خورد و غايت‏مندى و حكيمانه بودن آفرينش آنها مورد تأكيد قرار مى‏ گيرد. در اين رابطه مطالعه دو آيه زير به عنوان نمونه كافى مى‏ نمايد كه مى‏ گويد:
«إن فى خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لايآت لأولى الألباب الذين يذكرون اللَّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السموات و الأرض ربنّا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» بى‏ شك در آفرينش آسمانهاو زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏ هايى براى خردمندان است، همانا كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد مى‏ كنند و در مورد آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى ‏گويند): پروردگارا! اين‏ها را بيهوده نيافريده ‏اى! منزهى تو. ما را از عذاب آتش مصون دار.[1]
در آيه ديگر مي فرمايد: «اللَّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره و لتبتغوا من فضله لعلكم تشكرون و سخّر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه إن فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» خداوند همان كسى است كه دريا را مسخّر شما كرد تا كشتى‏ ها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد. او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخت، در اين نشانه‏ هايى است براى كسانى كه مى‏ انديشند.[2]
2.رسيدن به قرب الهي و مقام يقين
قرآن به انسان مى‏ آموزد كه با جديت در پى دست يابى به «صراط مستقيم» و «سبيل اللَّه» باشد. هدف رسيدن يا نزديك شدن به مقصد و غايت اساسي زندگي است كه قرآن آنرا قرب الهي و لقاءالله مي نامد. هنگامى كه كارى با ياد خدا انجام داده مى‏ شود، انسان در حال عبادت است. عبادتي كه هدف خلقت جن و انسان شناخته شده است: «و ما خلقت الجّن و الانس الاّ ليعبدون» من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند.[3] مقصود اين آيه بيان هدف نهايى آفرينش انسان نيست تا با راه بودن و پل بودن عبوديت و عبادت ناسازگار باشد، چه آنكه براساس آيه «واعبد ربّك حتىّ يأتيك اليقين»[4]، عبادت مقدمه براى هدف والاترى كه يقين نام دارد مى‏ باشد.
3. زنده شدن انسان در پرتو دين
هدف ديگري كه قرآن كريم براي زندگي انسان تصوير مي كند، احياى انسان مى‏ باشد كه با شروع عمل به هدايت آسمانى، آغاز مى‏ گردد: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»«آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مى‏ رود همانند كسى است كه در تاريكي ها باشد و از آن خارج نگردد.[5]
«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خداو پيامبر را اجابت كنيد هنگامى فرامى‏ خوانند به چيزى كه به شما زندگى مى‏ دهد.[6]
4. وجود معاد
از نظرقرآن انسانى كه از اسارت اهداف خيالى و پندارى و جهل رهايى يافته است، وقتى به مطالعه هستى و هويت اشاره ‏اى آن، مى‏ پردازد؛ حكمت و هدفمندى را در پهنه آن مشاهده مى ‏كند و ايمان پيدا مى‏ كند به اين حقيقت كه اگر معادى و رستگارى جاودانى در كار نمى ‏بود اين همه سرمايه‏ گذارى براى انسان بيهوده مى‏ نمود و خداوند منزه است از هستى دهى بيهوده:
«و يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذاباطلا سبحانك فقنا عذاب النار» و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى‏ گويند) پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده‏ اى! منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش مصون دار.[7]
«أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم الينا لاترجعون» آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ ايم و به سوى ما باز نمى ‏گرديد.[8]
خردمندان پاكيزه سرشت با مطالعه حتمى پى مى‏ برند كه در حقيقت اين قيامت و بازگشت به خداست كه توجيه كننده خلقت اين عالم است. دين و خرد با هم به انسان توصيه دارد كه براساس احتمال معاد عمل كند. براساس برهان شرطبندى پاسكال (رياضى دان، فيزيك دان، و متكلم فرانسوى 1662 - 1623 م) «وجود خدا، حقانيت آموزه‏ هايى چون معاد اگر هم قابل اثبات يقينى نباشد، يگانه گزينه پذيرفتنى است! چرا كه براى پرهيز از زيان احتمالى الحاد كه به مراتب بالاتر از سود يقينى آن است، چاره ‏اى جز ايمان با سلوك مؤمنانه نيست.«
اين گونه ‏اى از استدلال پيش از همه، در سخنان معصومان مطرح شده است. رواياتى در اين باب از امام على عليه السلام و امام صادق عليه السلام و امام رضاعليه السلام در خور مطالعه مى ‏باشد. امام رضاعليه السلام خطاب به زنديقى فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ما و شما همسان خواهيم بود و نماز، روزه، زكات، و اقرار ما زيانى به ما نخواهد داشت و اگر سخن ما درست از آب درآمد، شما هلاك شده ‏ايد و ما نجات يافته ‏ايم.»[9]
فهم معناي زندگي و رسيدن به معنا و آرامش:
وقتى كه خداوند هدف زندگى شناخته شد و رفتار براساس ياد و خواست او انجام پذيرفت، زندگى دلپذير مى‏ شود و آرامش روح انسان را نوازش مى‏ دهد.
«و يهدى اليه من أناب الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكراللَّه ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب» (رعد /27-28) (خدا) هر كس را كه بازگردد، به سوى خودش هدايت مى‏ كند، آنها كسانى هستند كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏كند.
آرامش روحى هديه ارزشمندى است كه خداوند به بنده ‏اش ارزانى مى‏ دارد و پاسدار آن است، حتى راضى نمى‏ شود كه وحشت هنگام مرگ، آن را به هم زند، از اين رو، اين نداى روح بخش الهى گوش بنده در حال جان دادن را، نوازش مى ‏دهد و براى ابد آرامش روحى وى را تأمين مى‏ كند:
«يا ايّتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى»تو اى روح آرامش يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم قدم گذار.[10]
بنابراين قرآن كريم با بيان هدفمندي جهان خلقت و ارتباط آن با جهاني ديگر و ترسيم هدف مهم و اصلي حيات بشري كه لقاء الله است، معنا بخش زندگى انسان و جلودار او در مسير بى انتهاى تكامل مى ‏باشد.[11]
پي نوشت:
[1] .آل عمران، 190
[2] . جاثيه،12-13
[3] .ذاريات،56
[4] .حجر،99
[5] .انعام،122
[6] . انفال،24
[7] .آل عمران،191
[8] .مومنون،115
[9] . وان كان القول قولكم…ألسنا و اياكم شرعاً سواء، لايضرنا ماصلينا و صمنا و زكينا و أقررنا… و ان كان القول قولنا.. قد هلكتم و نجونا
[10] .فجر،27-30
[11]. قرآن و معناي زندگي ، سيد ابراهيم سجادي، پژوهشهاي قرآني، دوره 12، ش45، بهار 1385، ص10-47؛ براي مطالعه بيشتر رك: فلسفه و هدف زندگي، علامه محمد تقي جعفري، تهران، انتشارات قدياني،

 نظر دهید »

قرآن چگونه معضل بي معنايي امروز غرب را حل مي كند؟

09 مرداد 1396 توسط زهرا كرمي

دانشمندان هر حوزه فكري با گرايش هاي مختلف هر يك در تلاشند تا براي زندگي انسان معنايي بيابند تا حيات آدمي و تلاش ها و رنج ها و سختي هايش در سايه چنين معنايي، موجه بنمايد. خود كشي هايي كه در ميان جوانان مشاهده مي شود عموما از احساس پوچي و بي معنايي زندگي ناشي مي شود. به همين دليل مي توان گفت مهم ترين رسالت اديان الهي ترسيم يك حوزه معنايي براي زندگي آدمي است تا در سايه آن تمامي حركات و افعال انسان هدفمند گردد. آلبرت انيشتين درباره نقش دين در معنا دهي به زندگي مى‏ گفت: «مذهبى بودن به معناى يافتن پاسخ به سؤال «معناى زندگى چيست؟» مى ‏باشد»
در واقع اين دين است كه نقش اصلي را در ارائه معنا به زندگي انسان ايفا مي كند. سنگينى حس بى‏ معنايى براى متديّن و بى‏ دين قابل درك است. به همين ضرورت دانشمندان - اعم از دين‏دار و بى‏ دين - به رهايى انسان‏ها از اين حس بي معنايي مى ‏انديشند و پيشنهاد ارائه مى‏ دهند تا به زندگى شور و نشاط منطقى بدهند. آنان كه دين ندارند در تلاشند تا معنايي قراردادي براي زندگي تصوير كنند و در اين راه به گونه هاي مختلف سخن گفته اند. برخي معنا را در مبارزه و تلاش؛ برخي ديگر در علم جويي و برخي نيز در دل بستگي به عشق و قدرت ترسيم كرده اند. اما خداباوران قدم فراتر نهاده و معناي زندگي را در وجود خود انسان مي جويند.
اما دراين ميان قرآن كريم در باب معناى زندگى پيشنهادى ارائه مى‏ دهد كه درواقع همان نظريه بى‏ پيرايه و تحريف نشده اديان توحيدى است كه بر هدفدارى كيهان و تقاضاى سرشت انسان تكيه دارد. يكي از فيلسوفان غربي(جان هيك) خوش بينى كيهانى در اسلام را مستند به اين داده ‏هاى قرآنى مى‏ داند كه در اول هر سوره كلمات «به نام خداى بخشنده مهربان» تكرار شده و نام‏ هاى نودونه گانه خداوند مشتمل است بر: حب، احسان، لطف، رحمت، بخشش، گذشت، جود، شفقت، ولى، غفار، وهاب، رزاق، صبور، كريم، ودود، محيى، عفو، رحيم، هادى و اين كه خداوند همه گناهان را مى ‏آمرزد و اراده او تحقق خواهد يافت. جان هيك معتقد است واقعيت زندگى پس از مرگ و مواجهه با خداى بخشنده اما عادل، امروز در اسلام در قياس با يهوديت يا مسيحيت كه هر دوى آنها عميقاً از روشنگرى اروپايى تأثير پذيرفته ‏اند، نيرومندتر است» در واقع در تمام اديان نسبت به معناى كل حيات، نوعى همانندى وجود دارد؛ ولى امتياز اسلام در اين است كه هم اكنون به صورت عينى و ملموس مشغول ايفاى چنين نقشى در زندگى مسلمانان است.
قرآن كريم با ترسيم اهداف اصلي حيات دنيوي، انسان را از معضل بي معنايي و پوچي نجات داده و او را به مسير اصلي كه هدف خلقت او بوده رهنمون مي شود:
1. هدفمندي جهان خلقت
در تصور قرآن نظام كيهانى در خدمت انسان است تا در پرتو ارتباط با خدا به كمال مطلوب و سعادت جاودانه برسد، اين كه آفرينش آسمان‏ها و زمين و هر آنچه در آن هاست، هدفمند صورت گرفته است، در جاى جاى قرآن به چشم مى ‏خورد و غايت‏مندى و حكيمانه بودن آفرينش آنها مورد تأكيد قرار مى‏ گيرد. در اين رابطه مطالعه دو آيه زير به عنوان نمونه كافى مى‏ نمايد كه مى‏ گويد:
«إن فى خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لايآت لأولى الألباب الذين يذكرون اللَّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السموات و الأرض ربنّا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» بى‏ شك در آفرينش آسمانهاو زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏ هايى براى خردمندان است، همانا كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد مى‏ كنند و در مورد آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى ‏گويند): پروردگارا! اين‏ها را بيهوده نيافريده ‏اى! منزهى تو. ما را از عذاب آتش مصون دار.[1]
در آيه ديگر مي فرمايد: «اللَّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره و لتبتغوا من فضله لعلكم تشكرون و سخّر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه إن فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون» خداوند همان كسى است كه دريا را مسخّر شما كرد تا كشتى‏ ها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد. او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخت، در اين نشانه‏ هايى است براى كسانى كه مى‏ انديشند.[2]
2.رسيدن به قرب الهي و مقام يقين
قرآن به انسان مى‏ آموزد كه با جديت در پى دست يابى به «صراط مستقيم» و «سبيل اللَّه» باشد. هدف رسيدن يا نزديك شدن به مقصد و غايت اساسي زندگي است كه قرآن آنرا قرب الهي و لقاءالله مي نامد. هنگامى كه كارى با ياد خدا انجام داده مى‏ شود، انسان در حال عبادت است. عبادتي كه هدف خلقت جن و انسان شناخته شده است: «و ما خلقت الجّن و الانس الاّ ليعبدون» من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند.[3] مقصود اين آيه بيان هدف نهايى آفرينش انسان نيست تا با راه بودن و پل بودن عبوديت و عبادت ناسازگار باشد، چه آنكه براساس آيه «واعبد ربّك حتىّ يأتيك اليقين»[4]، عبادت مقدمه براى هدف والاترى كه يقين نام دارد مى‏ باشد.
3. زنده شدن انسان در پرتو دين
هدف ديگري كه قرآن كريم براي زندگي انسان تصوير مي كند، احياى انسان مى‏ باشد كه با شروع عمل به هدايت آسمانى، آغاز مى‏ گردد: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»«آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مى‏ رود همانند كسى است كه در تاريكي ها باشد و از آن خارج نگردد.[5]
«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خداو پيامبر را اجابت كنيد هنگامى فرامى‏ خوانند به چيزى كه به شما زندگى مى‏ دهد.[6]
4. وجود معاد
از نظرقرآن انسانى كه از اسارت اهداف خيالى و پندارى و جهل رهايى يافته است، وقتى به مطالعه هستى و هويت اشاره ‏اى آن، مى‏ پردازد؛ حكمت و هدفمندى را در پهنه آن مشاهده مى ‏كند و ايمان پيدا مى‏ كند به اين حقيقت كه اگر معادى و رستگارى جاودانى در كار نمى ‏بود اين همه سرمايه‏ گذارى براى انسان بيهوده مى‏ نمود و خداوند منزه است از هستى دهى بيهوده:
«و يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذاباطلا سبحانك فقنا عذاب النار» و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند (و مى‏ گويند) پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده‏ اى! منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش مصون دار.[7]
«أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم الينا لاترجعون» آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ ايم و به سوى ما باز نمى ‏گرديد.[8]
خردمندان پاكيزه سرشت با مطالعه حتمى پى مى‏ برند كه در حقيقت اين قيامت و بازگشت به خداست كه توجيه كننده خلقت اين عالم است. دين و خرد با هم به انسان توصيه دارد كه براساس احتمال معاد عمل كند. براساس برهان شرطبندى پاسكال (رياضى دان، فيزيك دان، و متكلم فرانسوى 1662 - 1623 م) «وجود خدا، حقانيت آموزه‏ هايى چون معاد اگر هم قابل اثبات يقينى نباشد، يگانه گزينه پذيرفتنى است! چرا كه براى پرهيز از زيان احتمالى الحاد كه به مراتب بالاتر از سود يقينى آن است، چاره ‏اى جز ايمان با سلوك مؤمنانه نيست.«
اين گونه ‏اى از استدلال پيش از همه، در سخنان معصومان مطرح شده است. رواياتى در اين باب از امام على عليه السلام و امام صادق عليه السلام و امام رضاعليه السلام در خور مطالعه مى ‏باشد. امام رضاعليه السلام خطاب به زنديقى فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ما و شما همسان خواهيم بود و نماز، روزه، زكات، و اقرار ما زيانى به ما نخواهد داشت و اگر سخن ما درست از آب درآمد، شما هلاك شده ‏ايد و ما نجات يافته ‏ايم.»[9]
فهم معناي زندگي و رسيدن به معنا و آرامش:
وقتى كه خداوند هدف زندگى شناخته شد و رفتار براساس ياد و خواست او انجام پذيرفت، زندگى دلپذير مى‏ شود و آرامش روح انسان را نوازش مى‏ دهد.
«و يهدى اليه من أناب الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكراللَّه ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب» (رعد /27-28) (خدا) هر كس را كه بازگردد، به سوى خودش هدايت مى‏ كند، آنها كسانى هستند كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏كند.
آرامش روحى هديه ارزشمندى است كه خداوند به بنده ‏اش ارزانى مى‏ دارد و پاسدار آن است، حتى راضى نمى‏ شود كه وحشت هنگام مرگ، آن را به هم زند، از اين رو، اين نداى روح بخش الهى گوش بنده در حال جان دادن را، نوازش مى ‏دهد و براى ابد آرامش روحى وى را تأمين مى‏ كند:
«يا ايّتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى»تو اى روح آرامش يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم قدم گذار.[10]
بنابراين قرآن كريم با بيان هدفمندي جهان خلقت و ارتباط آن با جهاني ديگر و ترسيم هدف مهم و اصلي حيات بشري كه لقاء الله است، معنا بخش زندگى انسان و جلودار او در مسير بى انتهاى تكامل مى ‏باشد.[11]
پي نوشت:
[1] .آل عمران، 190
[2] . جاثيه،12-13
[3] .ذاريات،56
[4] .حجر،99
[5] .انعام،122
[6] . انفال،24
[7] .آل عمران،191
[8] .مومنون،115
[9] . وان كان القول قولكم…ألسنا و اياكم شرعاً سواء، لايضرنا ماصلينا و صمنا و زكينا و أقررنا… و ان كان القول قولنا.. قد هلكتم و نجونا
[10] .فجر،27-30
[11]. قرآن و معناي زندگي ، سيد ابراهيم سجادي، پژوهشهاي قرآني، دوره 12، ش45، بهار 1385، ص10-47؛ براي مطالعه بيشتر رك: فلسفه و هدف زندگي، علامه محمد تقي جعفري، تهران، انتشارات قدياني،

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

سرمه اندیشه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی
  • مشاوره
  • پژوهشی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس