نکاتی پیرامون بایدها و نبایدهای اخلاقی در حوزه پژوهش
ولین نکته اخلاقی کار است و دست به قلم شدن است .
دومین نکته ای که در حوزه اخلاقی باید رعایت کنیم باید به دنبال سنت هدایت باشیم .
روایتی از امام رضا (علیه السلام ) است که می فرمایند :هرگاه بنده ای از بندگان خداوند سنتی را پایه گذاری کند که مایه هدایت شود هر فردی که به این سنت عمل کند بقیه هم در این سنت شریک هستند.
نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد 1-سنت گفتار 2-سنت نوشتار است که هرکدام از اینها مزایایی دارد .
مزیت نوشتار بهتر از گفتار است چرا که ماندگار است .راز ماندگاری حاج خانم مجتهده امین چیزی جز نوشته های ایشان نیست .
کسی که درختی را می کارد روزی می خشکد .کسی که ساختمانی را می سازد روزی خراب می شود .سنت هدایت ،سنت نوشتار است که باقی
می ماند.
باید اخلاقی دیگر اینکه برای برخورداری از زندگی شرافتمندانه راهی جز نوشتن نیست و این از طریق پژوهش و تحقیق فراهم می شود( با آثار علمی که گره گشای دیگران است . )
باید چهارم برای آنکه عزت بخش اسلام باشیم و نوید بخش اسلام باشیم راهی جز پژوهش نیست.درجهانی که هرروز شاهد پیشرفت تکنولژی هستیم
تفکر و تدبر باعث تولید علم و نو آوری علم می شود .در روایت آمده که یک لحظه تفکر برابر با 70 سال عبادت است . گاهی یک فکر مسیر کل زندگی انسان را عوض می کند.
روایتی از امام صادق (ع)فردی نزد رسول خدا آمد و خواست توصیه ای به ایشان کند . حضرت فرمودند :در انجام کار تدبر کن اگر مایه رشد است انجام بده . از این کلام فهمیده
می شود انجام تحقیقات علمی باعث رشد است و هر چه مایه رشد است بنا به کلام حضرت باید انجام شود.
باید بعدی ،بلند همتی و چاره جویی است . شرط بلند همتی استفاده از امکانات موجود است .بدون تلاش و کوشش و بی همتی اتفاق نمی افتد.
تحقیقات علمی بهاء علمی شماست . روایتی است که می فرمایند :بهای جان شما در علم و ادب شما است.
زبان تملق از اخلاق مؤمنان نیست اما برای یادگیری تملق لازم است .
هر تولید علمی جرأت می خواهد در دوجا 1 -درطرح سوال 2-جرأت نگارش
باید اخلاق ی دیگر این که هنگام نگارش یکسری نکات را باید رعایت وقتی چیزی می نویسید آدرس بدهید آدرس دادن از باب قدردانی از زحمات کسانی که استفاده کردید .
چیزی که با چشم ندیدید آدرس ندهید این یک سرقت ادبی است .
مطالبی را که اطمینان ندارید را نقل نکنید .
نقد انگیزه نکنید نقد مطلب بکنید
شش نصیحت مشفقانه از آیت الله بهجت
جماعتی از مومنین و مومنات، طالب نصیحت هستند. بر این مطالبه، اشكالاتی وارد است؛ از آن جمله:…..
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
همه میدانند كه «رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارك شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمیتوانند بگویند: «ما نمیدانیم چه بكنیم و چه نكنیم».
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه اعمّ است از كلیات و جزئیات؛ ناشناسها همدیگر را نصیحت نمیكنند.
2. «هر كه به آنچه میداند عمل كند، خداوند علم آنچه را نمیداند به او میدهد و هر كس به آنچه میداند، عمل كند، از آنچه نمیداند، كفایت میكند، و آنان كه در راه ما مجاهدت كنند، آنان را به راههای خود هدایت میكنیم».
به آنچه میدانید، عمل كنید و در آنچه نمیدانید، احتیاط كنید تا روشن شود. و اگر روشن شد، بدانید كه بعض معلومات را زیر پا گذاشتهاید. طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیدهاید و میدانید، عمل نكردید، و گرنه روشن بودید.
3. همه میدانند كه «رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارك شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمیتوانند بگویند: «ما نمیدانیم چه بكنیم و چه نكنیم».
4. كسانی كه به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید. آنچه میكنند از روی اختیار، بكنید، و آنچه نمیكنند از روی اختیار، نكنید، و این، از بهترین راههای وصول به مقاصد عالیه است: «كونوا دعاة الی الله بغیر ألسنتكم». مواعظ عملیه، بالاتر و موثرتر از مواعظ قولیه است.
5. از واضحات است كه خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امكنه، در تعقیبات و غیر آنها، و كثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه، و زیارت علما و صلحا و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و برعكس، كثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریكی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است. از این جهت است كه احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل میشوند. پس مجالست با ضعیف الایمان -در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب میشود كه ملكات حسنه خود را از دست بدهد، بلكه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد: «جالسوا من یذكركم الله رویته، و یزید فی علمكم منطقه، و یرغبكم فی الآخرة عمله».
[هر كه به آنچه میداند عمل كند، خداوند علم آنچه را نمیداند به او میدهد و هر كس به آنچه میداند، عمل كند، از آنچه نمیداند، كفایت میكند، و آنان كه در راه ما مجاهدت كنند، آنان را به راههای خود هدایت میكنیم]
6. از واضحات است كه ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز میكند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلكه مولد حسنات و دافع سیئات است: «و ما خلقت الجن والانس إلا لیعبدون». عبودیت، ترك معصیت در عقیده و عمل [است]. بعضی گمان میكنند كه ما از ترك معصیت عبور كردهایم!! غافلاند از اینكه معصیت، اختصاصی به كبائر معروفه ندارد، بلكه اصرار بر صغائر هم كبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف [= ترساندن]، ایذای محرّم است [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در كتب و رسائل عملیه، متبین شدهاند. دوری از علما و صلحا، سبب میشود كه سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بخس و غیر مبارك. همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا میخواهیم كه عیدی ما را در اعیاد شریفة اسلام و ایمان، موفقیت به «عزمِ راسخِ ثابتِ دائم بر ترك معصیت» قرار بدهد كه مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینكه ملكه بشود ترك معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملكه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشكل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمیشد، مورد تكلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمیشد: «و ما توفیقی إلا بالله، علیه توكلت و الیه انی
ثروتمند ترین انسان کیست
ر کس واجبات را انجام دهد، او از بهترینِ مردم است؛ و هر که از محرّمات اجتناب کند، از عابدترین مردم و با ورع ترین آنها است؛ و هر که به آنچه خدا به او ارزانى داشته قانع باشد، او از غنی ترین مردم است.
نماز
رُوِیَ عَنْ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ (علیهما السلام) قَالَ:
مَنْ عَمِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ خَیْرِ النَّاسِ وَ مَنِ اجْتَنَبَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ وَ مِنْ أَوْرَعِ النَّاسِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ.
ترجمه حدیث: امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: هر کس واجبات را انجام دهد، او از بهترینِ مردم است؛ و هر که از محرّمات اجتناب کند، از عابدترین مردم و با ورع ترین آنها است؛ و هر که به آنچه خدا به او ارزانى داشته قانع باشد، او از غنی ترین مردم است.
شرح حدیث: ابوحمزه ثمالی میگوید از امام زینالعابدین (صلواتاللهعلیه) شنیدم که مىفرمود: «مَنْ عَمِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ خَیْرِ النَّاسِ»؛ هر کس آنچه را که خداوند بر او واجب کرده است انجام دهد از بهترینِ مردم است. امام زینالعابدین(علیه السلام) در این روایت، انسان خیّر را معرفی مینماید. خیّر آن کسی است که آنچه را که خدا از او خواسته، یعنی واجبات الهی را به خدا بپردازد و ادا کند و تحویل خدا دهد. بنابراین، تعریف انسان خیّر از منظر امام سجّاد، غیر از آن چیزهایی است که در ذهن من و شما است.
خیّر یک چنین انسانی است که به واجباتش عمل میکند. بدهیات را به خدا بپرداز، میشوی انسانِ خیّر!
«وَ مَنِ اجْتَنَبَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ وَ مِنْ أَوْرَعِ النَّاسِ»؛ در فراز قبلی روایت بحث «اوامر» الهی بود، در این فراز بحث «نواهی» است. اگر کسی اجتناب کند از آنچه که خدا بر او حرام کرده، او از عابدترین مردم و از با ورعترینِ مردم است. در روایت نمیفرماید کسی که ذکر بگوید، یا نماز شب بخواند، یا زیارت عاشورا بخواند، یا نوافلش ترک نشود، او از عابدترین مردم است؛ امثال اینها در روایت نیست. از آن طرف هم حضرت نمیفرماید «عابد»؛ بلکه میفرماید عابدترین! عابدترینِ مردم آن است که حرام را ترک کند
حجاب، حیا و عفاف حضرت زینب
حجاب، حیا و عفاف
برخی ها حجاب را مانع حضور زن در اجتماع می دانند و آن را باعث به انزوا کشیده شدن زن بر می شمارند؛ اما حضرت زهرا و حضرت زینب (سلام الله علیهما) به خوبی به همگان نشان دادند که حجاب محدودیتی برای نقش آفرینی بانوان در اجتماع نیست. خطبه فدکیه فاطمی و حضور دلاورانه زینبی در عرصه دفاع از ولایت و امامت شاهد این گفتار است.
مورخین نحوه حجاب حضرت زینب (سلام الله علیها) را در اسارت اینگونه گفته اند: «وَ هِیَ تَستُرُ وَجهَها بِكَفِّها لِاَنَّ قِناعَها اَخَذَ مِنها؛ او صورتش را با دستش می پوشاند چون روبند را از او گرفته بودند.» (الخصائص الزینبیه، جزائری، ص 345)
در هنگامی که جامعه اسلامی را خواب فرا گرفته بود، خواص و عوام شمشیرهایشان را به روی حضرت حسین (علیه السلام) کشیدند و یا دست روی دست گذاشتند؛ تعداد بسیار اندکی بودند که مسیر درست بندگی را در اطاعت و همراهی ولی خدا دیدند. در بین آنها حضرت زینب (علیها السلام) سرآمد بصیرت و ولایتمداری بود. حضرت در طوفان سختی ها، به امام سجاد(علیه السلام) می گوید: «فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِیكَ وَ عَمِّك؛ به خدا قسم این عهدی از رسول خدا به جدّت (حضرت علی) و پدرت و عمه توست.» (بحار الانوار، ج 45، ص 179)
حضرت پوشیده بودن صورت را بر خود امری لازم می دانستند و با دست و آستین این مهم را عملی می ساختند؛ آن هم در شرایط اسارت. ولی امروزه عدهای از روی اختیار بی حجابی و بد حجابی را انتخاب می کنند؛ کاری که از فرهنگ زینبی فرسنگ ها دور است.
تدبیر و مدیریت
حضرت زینب (علیهاالسلام) یکی از تلخ ترین و شدیدترین وقایع تاریخ را مدیریت کردند و چهره ای پیروزمندانه را از خود به جا گذاشتند. اگر نهضت حسینی سبب بقای اسلام ناب محمدی است؛ رساندن پیام حسینی مهمترین بخش آن نهضت بود. حضرت پناهگاه کودکان و اسرا بودند و با دنیایی از عاطفه نقش حامی آنها را ایفا می کردند. از روی دیگر این خطبه های آتشین زینبی بود که کوفه و شام را بر سر یزید و یزیدیان خراب و نا امن ساخت. حضرت زینب (علیها السلام) بر سر یزید فریاد برآورد: «أَمِنَ الْعَدْلِ یا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایا؛ ای پسر آزاد شدگان آیا این عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانی؟ و دختران رسول خدا را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟» (لهوف، سید بن طاوس، ص 182)
مدیریت حضرت زینب (سلام الله علیها) نشان داد که می توان در کوران